misconceive

/ˌmɪskənˈsiːv//ˌmɪskənˈsiːv/

معنی: درست نفهمیدن، بد فهمیدن، تصور غلط کردن
معانی دیگر: عوضی فهمیدن، غلط تفسیر کردن، سو تعبیر کردن، سو تفاهم پیدا کردن

جمله های نمونه

1. The teachers say the tests for 14-year-olds are misconceived.
[ترجمه گوگل]معلمان می گویند که آزمایشات برای نوجوانان 14 ساله اشتباه است
[ترجمه ترگمان]معلمان می گویند که آزمایش ها برای کودکان ۱۴ ساله misconceived هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His criticisms are misconceived and misplaced.
[ترجمه گوگل]انتقادات او نادرست و نابجاست
[ترجمه ترگمان]انتقادات او misconceived و نابجا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His arguments are totally misconceived.
[ترجمه گوگل]استدلال های او کاملاً اشتباه است
[ترجمه ترگمان]استدلالات او کاملا بی اساس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He completely misconceived my meaning.
[ترجمه گوگل]او مفهوم من را کاملاً اشتباه تصور کرد
[ترجمه ترگمان]اون کاملا منظورش رو فهمیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A catalogue of misconceived ideas has preceded our descent into chaos.
[ترجمه گوگل]فهرستی از ایده های نادرست قبل از فرود ما در هرج و مرج بوده است
[ترجمه ترگمان]فهرستی از ایده های misconceived قبل از نزول ما در هرج و مرج قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As a criticism of the courts, this seems misconceived or at least misplaced.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک انتقاد از دادگاه ها، این تصور نادرست یا حداقل نادرست به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]به عنوان انتقاد از دادگاه ها، این به نظر نادرست یا حداقل نابجا به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the Law Society's view, this is misconceived.
[ترجمه گوگل]از نظر جامعه حقوقی، این تصور اشتباه است
[ترجمه ترگمان]در دیدگاه جامعه، این misconceived است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unless the opinion is totally misconceived, an applicant should not be prejudiced merely because it was wrong.
[ترجمه گوگل]مگر اینکه نظر کاملاً اشتباه باشد، متقاضی نباید صرفاً به دلیل اشتباه بودن آن تعصب داشته باشد
[ترجمه ترگمان]اگر این عقیده کام لا غیر قانونی باشد، یک applicant نباید صرفا به خاطر این که اشتباه کرده باشد، پیش داوری نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hence the misconceived view that researchers' research is theory-based whilst teachers' is not.
[ترجمه گوگل]از این رو این دیدگاه نادرست است که تحقیقات محققین مبتنی بر نظریه است در حالی که معلمان اینگونه نیست
[ترجمه ترگمان]از این رو دیدگاه misconceived مبنی بر این است که تحقیقات محققان، مبتنی بر نظریه است، در حالی که معلمان نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Because some designers misconceive Chinese characters, therefore we should use it sensitively and rationally to give the design more persuasion and inspiration.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که برخی از طراحان حروف چینی را اشتباه تصور می کنند، بنابراین باید با حساسیت و منطقی از آن استفاده کنیم تا به طرح ترغیب و الهام بیشتری دهیم
[ترجمه ترگمان]از آنجا که برخی از طراحان شخصیت های چینی را مورد انتقاد قرار می دهند، به همین دلیل ما باید از آن با حساسیت و عقلانی برای ایجاد انگیزه و انگیزه بیشتر استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Since namely namely misconceive, that explanation clear nice.
[ترجمه گوگل]از آنجا که یعنی یعنی تصور اشتباه، که توضیح خوب است
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به نام misconceive، این توضیح خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The plan to build the road through the forest is wholly misconceived.
[ترجمه گوگل]طرح ساخت جاده از طریق جنگل کاملاً اشتباه است
[ترجمه ترگمان]نقشه ساختن جاده در میان جنگل کام لا misconceived است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The housing needs of our inner cities have been misconceived from the start.
[ترجمه گوگل]نیازهای مسکن در شهرهای داخلی ما از ابتدا با تصور اشتباهی مواجه شده است
[ترجمه ترگمان]نیازهای مسکن شهره ای داخلی ما از ابتدا misconceived شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The government's plan for the artificial scenery spots is wholly misconceived.
[ترجمه گوگل]طرح دولت برای مناظر مصنوعی کاملاً اشتباه است
[ترجمه ترگمان]برنامه دولت برای ایجاد مناظر طبیعی به طور کامل ممنوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درست نفهمیدن (فعل)
mistake, misapprehend, misunderstand, misconceive

بد فهمیدن (فعل)
misapprehend, misconceive

تصور غلط کردن (فعل)
misconceive

انگلیسی به انگلیسی

• conceive incorrectly; misunderstand; misjudge

پیشنهاد کاربران

بپرس