miscellaneous

/ˌmɪsəˈleɪniəs//ˌmɪsəˈleɪnɪəs/

معنی: گوناگون، متفرقه
معانی دیگر: جورواجور، متنوع، جنگ سان، (دارای استعدادها و تجربیات جورواجور و غیره) چندکاره، چند جانبه، چندسویه

جمله های نمونه

1. a box of miscellaneous candies
یک جعبه آب نبات جورواجور

2. he had a miscellaneous talent
استعداد او جنبه های متنوعی داشت.

3. The report was buried under miscellaneous papers.
[ترجمه علی هرایینی] گزارشات زیر در جراید گوناگون منتشر شده بود.
|
[ترجمه گوگل]گزارش زیر کاغذهای متفرقه دفن شد
[ترجمه ترگمان]گزارش زیر کاغذهای مختلف منتشر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She gave me some money to cover any miscellaneous expenses.
[ترجمه گوگل]او مقداری پول به من داد تا هزینه های متفرقه را تامین کنم
[ترجمه ترگمان]او مقداری پول به من داد تا مخارج گوناگون را تامین کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For collectors there was a splendid array of miscellaneous artefacts grouped together in sections.
[ترجمه گوگل]برای کلکسیونرها مجموعه ای باشکوه از مصنوعات متفرقه وجود داشت که در بخش هایی با هم دسته بندی شده بودند
[ترجمه ترگمان]برای جمع کنندگان مجموعه بسیار باشکوهی از مصنوعات مختلفی وجود داشت که در بخش های مختلف گرد هم جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The seminar was attended by a miscellaneous collection of students, businessmen, and housewives.
[ترجمه گوگل]این سمینار با حضور مجموعه ای متفرقه از دانشجویان، بازرگانان و زنان خانه دار برگزار شد
[ترجمه ترگمان]یک مجموعه متفرقه از دانشجویان، تجار، و زنان خانه دار در این سمینار حضور داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Besides these there is an enormous variety of miscellaneous applications ranging from architectural models through elegant furniture to engineering components.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این موارد، کاربردهای متنوع بسیار زیادی وجود دارد که از مدل‌های معماری گرفته تا مبلمان ظریف گرفته تا اجزای مهندسی را شامل می‌شود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، تنوع زیادی از کاربردهای متفرقه مختلف از مدل های معماری از طریق مبلمان ظریف گرفته تا اجزای مهندسی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Miscellaneous R. 1requires a recognised body to notify the Society of certain changes and occurrences.
[ترجمه گوگل]متفرقه R 1 به یک نهاد شناخته شده نیاز دارد که تغییرات و اتفاقات خاص را به انجمن اطلاع دهد
[ترجمه ترگمان]R متفرقه ۱ به یک نهاد شناخته شده نیاز دارد تا جامعه تغییرات و رخدادهای خاص را مطلع سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Miscellaneous Anything that doesn't fit under another heading may be entered here, eg tea, biscuits, soap.
[ترجمه گوگل]متفرقه هر چیزی که تحت عنوان دیگری قرار نگیرد ممکن است در اینجا وارد شود، به عنوان مثال چای، بیسکویت، صابون
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که زیر پای دیگر باشد ممکن است به اینجا وارد شود، چای، بیسکوییت، صابون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Miscellaneous Fishes Batfishes of the genus Platax are among the most handsome and majestic of marine imports.
[ترجمه گوگل]ماهی های متفرقه خفاش ماهی از جنس Platax از زیباترین و باشکوه ترین ماهی های وارداتی دریایی است
[ترجمه ترگمان]Fishes متفرقه: Batfishes of از جنس Platax از جمله the و majestic واردات دریایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A miscellaneous series of incidents attach to various lengths of term.
[ترجمه گوگل]مجموعه‌ای از حوادث متفرقه به دوره‌های مختلف پیوسته است
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از حوادث گوناگون به طول مدت وابسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Other miscellaneous rare causes of central vertigo are listed in Table 3-
[ترجمه گوگل]سایر علل نادر متفرقه سرگیجه مرکزی در جدول 3 فهرست شده است
[ترجمه ترگمان]دیگر دلایل نادر گوناگون سرگیجه مرکز در جدول ۳ آورده شده است:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. List your miscellaneous expenses in the right-hand column.
[ترجمه گوگل]هزینه های متفرقه خود را در ستون سمت راست لیست کنید
[ترجمه ترگمان]هزینه های متفرقه خود را در ستون سمت راست فهرست کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Miscellaneous assets largely consist of payments owed but not yet received from other banks.
[ترجمه گوگل]دارایی های متفرقه عمدتاً شامل پرداخت هایی است که بدهی دارند اما هنوز از بانک های دیگر دریافت نشده اند
[ترجمه ترگمان]دارایی های متفرقه عمدتا شامل پرداخت ها بودند اما هنوز از بانک های دیگر دریافت نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گوناگون (صفت)
variant, varied, pied, various, diverse, multiple, miscellaneous, multifarious, protean, varicolored, varicoloured, variform

متفرقه (صفت)
miscellaneous, sundry

تخصصی

[ریاضیات] پراکنده، متفرقه، گوناگون

انگلیسی به انگلیسی

• combination of different kinds, diverse mixture, variety
mixed, combined, heterogeneous, varied
a miscellaneous group consists of people or things that are very different from each other.

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم misc /mix
📌 این ریشه، معادل "mix" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "mix" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 mix: to ‘blend’ things together
🔘 mixture: a ‘mix’ of different substances
🔘 miscellaneous: consisting of ‘mixed’ kinds
🔘 promiscuous: ‘mixed’ together indiscriminately
🔘 immiscible: not able to be ‘mixed’
🔘 intermix: to ‘mix’ among each other
🔘 miscibility: the capacity for being ‘mixed’
🔘 mixology: the craft of ‘mixing’ drinks
🔘 premix: to ‘mix’ beforehand
🔘 admix: to ‘mix’ with something else

به مجموعه ای از چیزها اشاره دارد که متنوع، گوناگون، یا از دسته های مختلف هستند. این واژه معمولاً برای توصیف ترکیبی از مواردی که در یک گروه خاص جای نمی گیرند استفاده می شود.
مترادف؛
Diverse
Mixed
...
[مشاهده متن کامل]

Assorted
Varied
مثال؛
The drawer contained miscellaneous objects like old keys, batteries, and paper clips.
She wrote a book covering miscellaneous topics, from science to personal stories.
The store sells miscellaneous goods, including stationery, home decor, and electronics.

خرج ها و هزینه های متفرقه
حقوقی یا خبری : چندجانبه
طبقه بندی نشده
بهترین معنی برای این لغت ( ( درهم بر هم ) ) می باشد
تعریفش اینه: چیزهای مختلفی که کنار هم هستند ولی با همدیگه غیر مرتبط هستند
در متون رسمی: نکات متفرقه
گوناگون، متفرقه
متفاوت گوناگون متنوع
گواناگون، متنوع،
A miscellaneous group consists of many different kinds of things or people that are difficult to put into a particular category
consisting of diverse things or members : HETEROGENEOUS
...
[مشاهده متن کامل]

2a: having various traits
b: dealing with or interested in diverse subjects
as a writer I was too miscellaneous

گوناگون
درهم برهم.
It's so miscellaneous

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس