miscarriage

/ˌmɪˈskerədʒ//ˌmɪsˈkærɪdʒ/

معنی: سقط جنین، حادثه ناگوار، سقط جنین غیر عمدی، بینتیجگی
معانی دیگر: بچه انداختن (خود به خود یا به طور طبیعی - با عمدا بچه انداختن یا abortion فرق دارد)، افکانه شدگی، افکانگی، ناکامی، بدرسانی، (مواجه شدن با) شکست، نارسانی، عدم توفیق

جمله های نمونه

1. a miscarriage of justice
عدالت را درست اجرا نکردن

2. mehri's research into the causes of miscarriage
پژوهش های مهری درباره ی علل سقط جنین

3. she has had two abortions and one miscarriage
او دوبار کورتاژ کرده است و یک بار بچه اش افتاده است.

4. The amniocentesis test carries a significant risk of miscarriage.
[ترجمه گوگل]آزمایش آمنیوسنتز خطر قابل توجهی برای سقط جنین دارد
[ترجمه ترگمان]آزمایش amniocentesis خطر ابتلا به سقط جنین را به همراه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her first pregnancy ended in miscarriage.
[ترجمه گوگل]اولین بارداری او با سقط جنین به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]اولین بارداری او سقط شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I can imagine no greater miscarriage of justice than the execution of an innocent man.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم تخلفی بزرگتر از اعدام یک مرد بی گناه را تصور کنم
[ترجمه ترگمان]من هیچ سقط جنین بزرگ تر از اعدام یک مرد بی گناه را نمی توانم تصور کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This test carries a high risk of miscarriage.
[ترجمه گوگل]این آزمایش خطر سقط جنین بالایی دارد
[ترجمه ترگمان]این تست ریسک بالایی از سقط جنین دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The pregnancy ended in miscarriage at 11 weeks.
[ترجمه گوگل]بارداری در هفته 11 با سقط جنین به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]حاملگی در ۱۱ هفته به سقط جنین ختم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One in five pregnancies ends in miscarriage .
[ترجمه گوگل]از هر پنج بارداری یک بار به سقط جنین ختم می شود
[ترجمه ترگمان]یکی از پنج بارداری در سقط جنین به پایان می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Smoking during pregnancy increases the risk of miscarriage.
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن در دوران بارداری خطر سقط جنین را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]مصرف دخانیات در دوران بارداری، خطر سقط جنین را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some of the blame for the miscarriage of justice must be borne by the solicitors.
[ترجمه گوگل]برخی از تقصیرهای نادرست عدالت باید بر عهده وکلا باشد
[ترجمه ترگمان]یک قانونی برای سقط جنین عدالت باید توسط یک شرکت حقوقی اجرا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But with the help of a special miscarriage clinic, her longed-for baby finally became a reality.
[ترجمه گوگل]اما با کمک یک کلینیک ویژه سقط جنین، نوزاد آرزوی او سرانجام به واقعیت تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]اما با کمک یک کلینیک ویژه سقط جنین، آرزوی او برای بچه بالاخره تبدیل به یک واقعیت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Besides increased miscarriage risk, the UC-Davis study also found a reduced ability to get pregnant linked to glycol ethers.
[ترجمه گوگل]علاوه بر افزایش خطر سقط جنین، مطالعه UC-Davis همچنین کاهش توانایی باردار شدن را در ارتباط با گلیکول اترها نشان داد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر افزایش ریسک سقط جنین، مطالعه UC - دیویس همچنین توانایی کمتری برای حامله شدن پیوند دهنده با اترهای گلیکول را پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was still weak from her miscarriage and the journey had been trying.
[ترجمه گوگل]او هنوز از سقط جنین ضعیف شده بود و سفر در تلاش بود
[ترجمه ترگمان]او هنوز از سقط جنین ضعیف بود و سفر به تلاش افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Emmanuel suffered a miscarriage two weeks later and was taken to the hospital shackled and handcuffed.
[ترجمه گوگل]امانوئل دو هفته بعد دچار سقط جنین شد و با غل و زنجیر و دستبند به بیمارستان منتقل شد
[ترجمه ترگمان]امانوئل دو هفته بعد سقط جنین کرد و به دست بند و دست بند به بیمارستان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She is awake when the procured miscarriage happens.
[ترجمه گوگل]وقتی سقط جنین انجام شده بیدار است
[ترجمه ترگمان]وقتی که سقط جنین انجام بشه بهوش میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سقط جنین (اسم)
abort, abortion, miscarriage, feticide

حادثه ناگوار (اسم)
miscarriage, misadventure, mischance

سقط جنین غیر عمدی (اسم)
miscarriage

بی نتیجگی (اسم)
miscarriage

انگلیسی به انگلیسی

• spontaneous abortion; failure to achieve the intended outcome
if a woman has a miscarriage, she gives birth to a foetus before it is properly formed and it dies.

پیشنهاد کاربران

تخلفات قضایی
سقط خودبه خودی/ بچه انداختن ( اسم ) : وضعیتی به خصوص در طول هفت ماه اول بارداری که در آن جنین نارس قبل از پایان بارداری از رحم خارج می شود.
لزوماً به معنای سقط جنین ( از بین بردن جنین به صورت ارادی ) نیست؛ بلکه ممکن است شرایطی به وجود بیاید که باعث ازبین رفتن جنین بشود ( سقط جنین غیرعمدی )
miscarriage ( علوم سلامت )
واژه مصوب: بچه انداختن
تعریف: ← سقط خودبه خودی
در حقوق:عدم ایفای تعهد
Failing to perform obligation
سقط جنین

بپرس