miscalculation

/ˌmɪˈskælkjəˈleɪʃn̩//ˌmɪsˌkælkjʊˈleɪʃn̩/

معنی: سوء تفاهم، پیش بینی غلط، محاسبه اشتباه
معانی دیگر: محاسبه اشتباه، پیش بینی غلط

جمله های نمونه

1. This fatal miscalculation lost them the final victory.
[ترجمه اژین آسمند] این محاسبات غلط باعث شد آن ها فرصت پیروزی را از دست بدهند
|
[ترجمه گوگل]این اشتباه محاسباتی مرگبار پیروزی نهایی را از دست دادند
[ترجمه ترگمان]این پیش بینی غلط مهلک، آن ها را به پیروزی نهایی از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The project went over budget because of a miscalculation at the planning stage.
[ترجمه گوگل]این پروژه به دلیل اشتباه محاسباتی در مرحله برنامه ریزی از بودجه خارج شد
[ترجمه ترگمان]این پروژه به دلیل پیش بینی غلط در مرحله برنامه ریزی به اتمام رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A miscalculation could cause blindness or paralysis.
[ترجمه گوگل]یک محاسبه اشتباه می تواند باعث کوری یا فلج شود
[ترجمه ترگمان]یه اشتباه محاسبه اشتباه باعث کوری یا فلج شدن میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was one jaw-dropping miscalculation after another.
[ترجمه گوگل]اشتباه محاسباتی یکی پس از دیگری وجود داشت
[ترجمه ترگمان]پس از دیگری در محاسبه اشتباه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But seldom has a military miscalculation been so gross and retribution so immediate.
[ترجمه گوگل]اما به ندرت پیش می آید که یک اشتباه محاسباتی نظامی تا این حد فاحش و تلافی آن اینقدر فوری بوده است
[ترجمه ترگمان]اما کم تر پیش می آید که یک ارتش در محاسبه اشتباه باشد و مجازات چنان سریع باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The house was, he thought, a monument to miscalculation.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد که خانه یادگاری برای محاسبه اشتباه بود
[ترجمه ترگمان]فکر کرد خانه در محاسبه اشتباه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some minute miscalculation nosed the machine down too abruptly.
[ترجمه گوگل]چند دقیقه اشتباه محاسباتی دستگاه را خیلی ناگهانی از بین برد
[ترجمه ترگمان]یک دقیقه محاسبه اشتباه بود که ماشین را به سرعت پایین کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Perhaps most important is the growing chance for miscalculation that accompanies any policy involving the use of force.
[ترجمه گوگل]شاید مهم‌تر از همه، شانس فزاینده برای اشتباه محاسباتی باشد که هر سیاستی را که شامل استفاده از زور می‌شود، همراهی می‌کند
[ترجمه ترگمان]شاید مهم ترین شانس رشد غلط است که هر سیاست شامل استفاده از زور را همراهی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I made a slight miscalculation.
[ترجمه گوگل]من یک اشتباه کوچک در محاسبه کردم
[ترجمه ترگمان]من یه اشتباه محاسبه اشتباه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It could be argued that Blast was a miscalculation all round, even for Wyndham Lewis.
[ترجمه گوگل]می توان استدلال کرد که Blast یک اشتباه محاسباتی در همه جا بود، حتی برای ویندهام لوئیس
[ترجمه ترگمان]می توان استدلال کرد که این انفجار یک اشتباه بزرگ بود، حتی برای لو یس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You've made a serious miscalculation.
[ترجمه گوگل]اشتباه محاسباتی جدی کردی
[ترجمه ترگمان]اشتباه بزرگی کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His miscalculation about what voters want made him lose the election.
[ترجمه گوگل]محاسبات اشتباه او در مورد آنچه رای دهندگان می خواهند او را در انتخابات شکست داد
[ترجمه ترگمان]پیش بینی غلط او در مورد آنچه رای دهندگان خواهان آن بودند که او انتخابات را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "I think it's a miscalculation," Rami Shaath told me on the square.
[ترجمه گوگل]رامی شعث در میدان به من گفت: "فکر می کنم این یک اشتباه محاسباتی است "
[ترجمه ترگمان]رامی شات در میدان به من گفت: \" من فکر می کنم این یک غلط است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But the Japanese made another fundamental miscalculation.
[ترجمه گوگل]اما ژاپنی ها یک اشتباه اساسی دیگر نیز انجام دادند
[ترجمه ترگمان]اما ژاپنی ها اشتباه اساسی دیگری انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Because of a slight miscalculation of the tides, we were unable to return until almost daybreak.
[ترجمه گوگل]به دلیل کمی اشتباه محاسبه جزر و مد، تقریباً تا صبح نتوانستیم برگردیم
[ترجمه ترگمان]به خاطر یک محاسبه جزئی از جزر و مد، ما قادر به بازگشت به طلوع خورشید نبودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوء تفاهم (اسم)
misgiving, imbroglio, misunderstanding, misapprehension, miscalculation

پیش بینی غلط (اسم)
miscalculation

محاسبه اشتباه (اسم)
miscalculation

تخصصی

[ریاضیات] محاسبه ی غلط

انگلیسی به انگلیسی

• mistaken calculation, faulty judgement
a miscalculation is a mistake in judging a situation.

پیشنهاد کاربران

خطای محاسباتی
مثال:
The second lesson to be taken from the 19th of Dey uprising was regarding the miscalculation of the US system.
درس دوم که باید از قیام ۱۹ دی گرفت مربوط به خطای محاسباتی نظام ایالات متحده آمریکا بود.
اشتباه محاسباتی، محاسبۀ اشتباه
error of judgement
misjudgement
mistake
error
اشتباه یا خطا در موقع تصمیم گیری که منجر به شکست میشود.

اشتباه محاسباتی
اقدام نسنجیده ( کار حساب نشده )

بپرس