misbehave

/ˌmɪsbəˈheɪv//ˌmɪsbɪˈheɪv/

معنی: بدرفتاری کردن، بی ادبی کردن، درست رفتار نکردن
معانی دیگر: دست از پا خطا کردن، رفتار سوداشتن، کار ناشایسته کردن

جمله های نمونه

1. I'll disown you if you misbehave.
[ترجمه گوگل]اگر بد رفتاری کنی ازت انکار میکنم
[ترجمه ترگمان]اگر بدرفتاری کنی، من تو را از خود طرد می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Children often misbehave in order to get attention.
[ترجمه گوگل]کودکان اغلب برای جلب توجه بد رفتار می کنند
[ترجمه ترگمان]کودکان اغلب برای جلب توجه رفتار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Students have a tendency to misbehave themselves at exam time.
[ترجمه گوگل]دانش‌آموزان تمایل دارند در زمان امتحان رفتار نادرست داشته باشند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان گرایش به بدرفتاری با خودشان در زمان امتحان دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Paying children too much attention when they misbehave can be self-defeating.
[ترجمه گوگل]توجه بیش از حد به کودکان در هنگام بدرفتاری می تواند خود را تخریب کند
[ترجمه ترگمان]توجه بیش از حد به کودکان زمانی که رفتار بد را می توان شکست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If heat can not be dissipated circuits misbehave.
[ترجمه گوگل]اگر حرارت را نمی توان دفع کرد مدارها بد رفتار می کنند
[ترجمه ترگمان]اگر حرارت را نمی توان با بدرفتاری با مواد مخدر از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Kids often misbehave when they are bored or tired.
[ترجمه گوگل]بچه ها اغلب وقتی بی حوصله یا خسته هستند، بد رفتار می کنند
[ترجمه ترگمان]کودکان اغلب هنگام خستگی یا خستگی بدرفتاری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We never dared to misbehave in Miss Dill's classes.
[ترجمه گوگل]ما هرگز جرات نداشتیم در کلاس های میس دیل بد رفتاری کنیم
[ترجمه ترگمان]ما هیچ وقت جرات نمی کردیم تو کلاس های دوشیزه دیل رفتار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If the program causes your computer to misbehave, you can always uninstall it via a menu option.
[ترجمه گوگل]اگر برنامه باعث می شود رایانه شما عملکرد نادرست داشته باشد، همیشه می توانید آن را از طریق یک گزینه منو حذف نصب کنید
[ترجمه ترگمان]اگر این برنامه باعث می شود کامپیوتر شما بدرفتاری کند، همیشه می توانید آن را از طریق منوی غذا به کار ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When they misbehave, we resort to various sanctions, including old-fashioned spanking at times.
[ترجمه گوگل]وقتی آنها بدرفتاری می کنند، ما به تحریم های مختلف متوسل می شویم، از جمله کتک زدن های قدیمی
[ترجمه ترگمان]زمانی که آن ها بدرفتاری می کنند، ما به تحریم های گوناگون از جمله کتک زدن قدیمی می پردازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's normal for young children to misbehave sometimes.
[ترجمه گوگل]این طبیعی است که کودکان خردسال گاهی اوقات بد رفتار کنند
[ترجمه ترگمان]این کار برای کودکان خردسال عادی است که بدرفتاری با آن ها را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mother: Susie, every time you misbehave, I will get another gray hair.
[ترجمه گوگل]مادر: سوزی، هر بار که تو بد رفتاری کنی، دوباره موهایم سفید می شود
[ترجمه ترگمان]، \"سوزی\"، هر وقت که رفتار بدی یه موی خاکستری دیگه پیدا می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But when they misbehave, they can give you a terrible headache.
[ترجمه گوگل]اما زمانی که آنها رفتار نادرست دارند، می توانند سردرد وحشتناکی برای شما ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]اما وقتی بدرفتاری کنند می توانند سردرد وحشتناکی به تو بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These corporals get fatigue duty if they misbehave . Today it is toilet duty.
[ترجمه گوگل]این سرجوخه ها اگر بدرفتاری کنند خسته می شوند امروز وظیفه توالت است
[ترجمه ترگمان]اگر بدرفتاری کنند، corporals خسته می شوند امروز وظیفه توالت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If you misbehave, I will tell.
[ترجمه گوگل]اگه بد رفتاری میگم
[ترجمه ترگمان] اگه بدرفتاری کنی، بهت میگم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When will a dog most likely misbehave?
[ترجمه گوگل]چه زمانی یک سگ به احتمال زیاد بد رفتار می کند؟
[ترجمه ترگمان]چه زمانی یک سگ به احتمال زیاد بدرفتاری می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدرفتاری کردن (فعل)
mistreat, ill-treat, manhandle, maltreat, misbehave

بی ادبی کردن (فعل)
misbehave

درست رفتار نکردن (فعل)
misbehave

انگلیسی به انگلیسی

• behave improperly, act wildly
if someone, especially a child, misbehaves, they behave in a way that is not acceptable to other people.

پیشنهاد کاربران

خارج از چهارچوب قانون عمل کردن.
۱. بی نزاکتی کردن. بی ادبی کردن ۲. شیطنت کردن. بدرفتاری کردن
مثال:
all children misbehave from time to time
همه بچه ها گهگاهی بی ادبی و شیطنت می کنند.
کج رفتاری کردن
misbehaving هم اسم کتابی معروف در زمینه اقتصاد است که به کج رفتاری ترجمه شده است.
درست عمل نکردن
عملکرد بد داشتن
رفتار سو داشتن
شیطنت کردن

بپرس