1. The most influential critics were either misanthropic or committed to the need for massive reform.
[ترجمه گوگل]تأثیرگذارترین منتقدان یا انسان دوست بودند یا به نیاز به اصلاحات گسترده متعهد بودند
[ترجمه ترگمان]The منتقدان یا مردم بشر یا کسانی بودند که نیاز به اصلاحات گسترده داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]The منتقدان یا مردم بشر یا کسانی بودند که نیاز به اصلاحات گسترده داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Pessimists give us license to indulge our most misanthropic thoughts.
[ترجمه گوگل]بدبین ها به ما اجازه می دهند که بدترین افکار خود را درگیر کنیم
[ترجمه ترگمان]pessimists به ما مجوز دادن تا افکار most رو از مردم دور کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]pessimists به ما مجوز دادن تا افکار most رو از مردم دور کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Jane is filled with sympathy for the misanthropic Rochester . Nevertheless, she realizes she must now depart.
[ترجمه گوگل]جین مملو از همدردی با روچستر انسان دوست است با این وجود، او متوجه می شود که اکنون باید برود
[ترجمه ترگمان]جین از همدردی نسبت به مردم گریزی دارد با وجود این، او می فهمد که حالا باید برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]جین از همدردی نسبت به مردم گریزی دارد با وجود این، او می فهمد که حالا باید برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It would be ill advised or even misanthropic for a society to not endeavor to share technology within all levels of the community.
[ترجمه گوگل]برای جامعه ای که برای به اشتراک گذاشتن فناوری در تمام سطوح جامعه تلاش نکند، توصیه نادرست یا حتی انسان دوستانه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]و یا حتی برای جامعه غیر ممکن است که در تمام سطوح جامعه فن آوری را به اشتراک نگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]و یا حتی برای جامعه غیر ممکن است که در تمام سطوح جامعه فن آوری را به اشتراک نگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. His father was a misanthropic but successful businessman.
[ترجمه گوگل]پدرش تاجری انساندوست اما موفق بود
[ترجمه ترگمان]پدرش یک تاجر موفق ولی موفق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پدرش یک تاجر موفق ولی موفق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. But I also confess to being misanthropic -- I don't much like most people.
[ترجمه گوگل]اما من همچنین اعتراف میکنم که انساندوست هستم -- من خیلی از مردم را دوست ندارم
[ترجمه ترگمان]اما همچنین به مردم misanthropic اعتراف می کنم - من بیشتر مردم رو دوست ندارم -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما همچنین به مردم misanthropic اعتراف می کنم - من بیشتر مردم رو دوست ندارم -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Leo Liebenstein, her awkward, misanthropic, middle-aged hero, is a delicious character.
[ترجمه گوگل]لئو لیبنشتاین، قهرمان بی دست و پا، انساندوست و میانسال او، شخصیتی خوشمزه است
[ترجمه ترگمان]لیو Liebenstein، قهرمان awkward و misanthropic، یک شخصیت خوش مزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]لیو Liebenstein، قهرمان awkward و misanthropic، یک شخصیت خوش مزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The other hero, and the series' salvation, is Lisbeth Salander, a young computer genius whose abusive childhood has left her a misanthropic nihilist.
[ترجمه گوگل]قهرمان دیگر، و نجات سریال، لیزبث سالاندر، نابغه جوان کامپیوتری است که دوران کودکی آزاردهندهاش او را تبدیل به یک نیهیلیست انساندوست کرده است
[ترجمه ترگمان]دیگر قهرمان و نجات سری که \"سلندر\" نابغه جوان کامپیوتر است که دوران کودکی اهانت آمیز او را از ذهن بشر دور کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دیگر قهرمان و نجات سری که \"سلندر\" نابغه جوان کامپیوتر است که دوران کودکی اهانت آمیز او را از ذهن بشر دور کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. In his psychological state, it is not difficult to find the moral sensitivity, misanthropic mood, profound melancholy and the tendency of fatalism.
[ترجمه گوگل]در وضعیت روانی او، یافتن حساسیت اخلاقی، خلق و خوی انسان دوستانه، مالیخولیا عمیق و گرایش به جبرگرایی دشوار نیست
[ترجمه ترگمان]در وضعیت روانی او، پیدا کردن حساسیت اخلاقی، حالت misanthropic، افسردگی عمیق و گرایش به جبر کار دشوار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در وضعیت روانی او، پیدا کردن حساسیت اخلاقی، حالت misanthropic، افسردگی عمیق و گرایش به جبر کار دشوار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. While your colleagues may laugh at your endless cynicism and misanthropic tendencies, your boss will see you as someone who hates their job and who will never support the aims of the company.
[ترجمه گوگل]در حالی که همکاران شما ممکن است به بدبینی بی پایان و تمایلات انسان دوستانه شما بخندند، رئیس شما شما را فردی می بیند که از شغلشان متنفر است و هرگز از اهداف شرکت حمایت نمی کند
[ترجمه ترگمان]در حالی که همکاران شما ممکن است به cynicism و تمایلات misanthropic شما بخندند، رئیس شما شما را به عنوان کسی که از کار آن ها متنفر است و هرگز از اهداف شرکت حمایت نخواهد کرد، خواهد دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در حالی که همکاران شما ممکن است به cynicism و تمایلات misanthropic شما بخندند، رئیس شما شما را به عنوان کسی که از کار آن ها متنفر است و هرگز از اهداف شرکت حمایت نخواهد کرد، خواهد دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The Rescue Me gig was a unique opportunity to play a character-a misanthropic, angry guy-who was so contrary to how people think of me.
[ترجمه گوگل]کنسرت Rescue Me فرصتی منحصر به فرد برای ایفای نقش شخصیتی بود - یک مرد بدمرد و عصبانی - که بسیار بر خلاف تصور مردم درباره من بود
[ترجمه ترگمان]اجرای برنامه نجات من فرصتی منحصر به فرد برای بازی کردن یک شخصیت - یک مرد misanthropic و عصبانی بود - که مخالف این بود که مردم چطور به من فکر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اجرای برنامه نجات من فرصتی منحصر به فرد برای بازی کردن یک شخصیت - یک مرد misanthropic و عصبانی بود - که مخالف این بود که مردم چطور به من فکر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Oh you men who think or say that I am malevolent, stubborn, or misanthropic, how greatly do you wrong me.
[ترجمه گوگل]ای مردانی که فکر می کنید یا می گویید من بدخواه، لجباز یا انسان دوست هستم، چقدر به من ظلم می کنید
[ترجمه ترگمان]اوه، شما مردها فکر می کنید که من malevolent، لجباز یا misanthropic، شما چقدر مرا اشتباه می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اوه، شما مردها فکر می کنید که من malevolent، لجباز یا misanthropic، شما چقدر مرا اشتباه می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. When you're feeling down, chatting to friends is a great way to perk up. Even if you're feeling misanthropic, why not give someone a ring and arrange to meet up for a coffee?
[ترجمه گوگل]وقتی احساس ناراحتی میکنید، گپ زدن با دوستان راهی عالی برای ایجاد حس خوب است حتی اگر احساس بدمردی میکنید، چرا به کسی حلقه نمیزنید و ترتیبی نمیدهید که برای یک قهوه با هم ملاقات کنیم؟
[ترجمه ترگمان]وقتی احساس ناراحتی می کنید، گپ زدن با دوستان یک راه عالی برای perk است حتی اگه احساس misanthropic رو داری، چرا یه نفر رو به کسی نمیدی و ترتیب یه قهوه رو بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی احساس ناراحتی می کنید، گپ زدن با دوستان یک راه عالی برای perk است حتی اگه احساس misanthropic رو داری، چرا یه نفر رو به کسی نمیدی و ترتیب یه قهوه رو بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Probably see this film because of I have that a little bit misanthropic inclination, reason why from childhood right away, some feeling of meeting.
[ترجمه گوگل]احتمالاً این فیلم را ببینید به این دلیل که من آن کمی گرایش انسان دوستانه دارم، دلیل اینکه چرا از کودکی بلافاصله احساس ملاقات دارم
[ترجمه ترگمان]احتمالا این فیلم را به خاطر آن حس می کنم که تمایل کمی misanthropic را دارم، دلیل اینکه چرا از دوران کودکی تا حدودی احساس جلسه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]احتمالا این فیلم را به خاطر آن حس می کنم که تمایل کمی misanthropic را دارم، دلیل اینکه چرا از دوران کودکی تا حدودی احساس جلسه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید