misandry

پیشنهاد کاربران

مردستیزی ( به انگلیسی: Misandry ) به نفرت یا تعصب منفی نسبت به مردان یا پسرها اطلاق می شود. این نفرت را می توان نفرتی به موازات زن بیزاری در نظر گرفت. مردبیزاری به اشکال مختلف می توان بروز کند: از جمله تبعیض جنسیتی، کوچک انگاشتن مردان، محرومیت اجتماعی، خصومت، خشونت علیه مردان، شی انگاری جنسی مرد یا به طور کلی تر به نفرت، ترس، خشم و تحقیر مردان.
...
[مشاهده متن کامل]

دید کلی
فعالان حقوق مردان، قوانین مدرن را در رابطه با طلاق، خشونت خانگی و تجاوز به عنوان سازمان هایی مرد ستیز مورد انتقاد قرار می دهند.
مطالعات مذهبی پرفسور پاول ناتانسون و کاترین یانگ، نهادینه کردن مردبیزاری در حوزهٔ اجتماعی را در کتاب۳جلدی �فراتر از سقوط انسان� که در سال ۲۰۰۱ نوشته اند، بررسی می کنند و مردبیزاری را به عنوان شکلی از تعصب و تبعیض که در جامعهٔ آمریکای شمالی رسمی شده، یادآور می شوند. همچنین نوشته اند که، همان مشکلی که به مدت طولانی مانع احترام متقابل بین مسیحی ها و یهودی ها می شد و به آن ها تحقیر کردن دیگری را آموزش می داد، درحال حاضر مانع احترام متقابل بین زنان و مردان می شود.
در روانشناسی
پرفسور پیتر گلیک و سوزان فیسک سازه های روان سنجی را برای سنجش نگرش افراد نسبت به مردان به نام "پرسشنامه دو سوگرایی نسبت به مردان ( ۱۹۹۶ ) " ایجاد کردند، که شامل عوامل خصومت نسبت به مردان بر اساس گفت و گوهای کوچک با زنان و سپس استفاده از روش های آماری برای کاهش تعداد سوالات، می شد. عوامل خصومت نسبت به مردان به ۳ دسته تقسیم شد: پدرسالاری، تمایز جنسیتی، دگرجنس گرایی.
در ادبیات
ادبیات یونان باستان
فروما زیتلین، پرفسور کلاسیک، از دانشگاه پرینستون در مقاله ای با عنوان �الگو های جنسیت در درام آشیل: هفت در برابر تبس و سه گانه دانائید� دربارهٔ مردبیزاری بحث می کند.
شکسپیر
منتقد ادبی هارولد بلوم استدلال کرد که، حتی اگر کلمه مردبیزاری در ادبیات تقریباً شنیده نشده باشد، می توان آن را به طور ضمنی یا حتی صریحاً یافت. با مراجعه به آثار شکسپیر، هارولد بلوم استدلال می کند �من نمی توانم به مثال هایی از زن ستیزی فکر کنم، درحالی که مردبیزاری یک عنصر قوی است. شکسپیر به طور کامل روشن می کند که زنان به طور کلی باید ازدواج کنند و مردان خودشیفته و غیر قابل اعتماد و غیره هستند. در کل او دید تیره تری از مردان نسبت به زنان به ما می دهد. �
ادبیات مدرن
آنتونی سینوت استدلال می کند که، در ادبیات تمایل برای نشان دادن مردان به عنوان شرور و زنان به عنوان قربانی وجود دارد و همچنین استدلال می کند که با استناد به رمان اتاق زنان نوشتهٔ مرلین فرنچ و رمان رنگ ارغوانی نوشتهٔ آلیس واکر، یک بازار برای رمان های �ضد مرد� وجود دارد که هیچ بازار �ضد زن� متناظر با آن وجود ندارد. سینوت نمونه هایی از مقایسهٔ مردان با زندانبان های نازی را به عنوان موضوعی رایج در ادبیات بیان می کند. :156
منتقد جریان اصلی فمینیسم، کریستینا هوف سومرز نمایش ایو انسلر در تک گویی های واژن، به خاطر اینکه �هیچ مرد تحسین برانگیزی در آن وجود ندارد و گالری از مردان وحشی، سادیست، کودک آزار، قطع کنندهٔ آلت تناسلی، متجاوز، متنفر از پسران کوچک را ارائه می دهد� مردبیزار دانسته است، که ایوا انسلر همگام با این واقعیت فهمیده است که بیشتر مردان وحشی و ستمگر نیستند.
مرد بیزاری نژاری کم و بیش در فرهنگ و ادبیات رخ می دهد. برای مثال مردان آفریقایی - آمریکایی بسته به کلیشه های فرهنگی رایج، اغلب به عنوان کودک یا به سبک اروتیک معرفی می شوند.
مردستیزی و فمینیسم
فمینیسم رادیکال اغلب در آگاهی عمومی با نفرت از مردها همراه بوده است. با این حال، استدلال های فمینیست رادیکال نیز به اشتباه تفسیر شده است و فمینیست های رادیکال فردی مانند والری سولاناس که بیشتر به خاطر اقدام به قتل اندی وارهول در سال ۱۹۶۸ شناخته شده است، در فرهنگ عمومی محبوبیت بالاتری نسبت به دانشمندان فمینیست برخوردار بودند.
آلیس ایکولز، استاد تاریخ دان، درسال ۱۹۸۹، در کتاب جرأت بد بودن: فمینیسم رادیکال در آمریکا ۱۹۷۵–۱۹۶۷، استدلال می کند که والری سولاناس در بیانیهٔ تکه تکه کردن مردان ( SCUM Manifesto ) ، حد بسیار زیادی از مردبیزاری را از خود نشان داد و یادآور می شود که، این برای فمینیست های رادیکال آن زمان معمول نبود. ایکولز اظهار دارد: مردبیزاری بی حد و حصر سولاناس مغایر با نوعی فمینیسم رادیکال بود که در اکثر گروه های زنان در سراسر کشور حاکم بود.
ایکولز همچنین اظهار دارد که، تلاش سولاناس برای قتل و بیانیهٔ تکه تکه کردن مردان میان فمینیست های رادیکال محبوب شد ولی همهٔ فمینیست های رادیکال عقاید او را به اشتراک نگذاشتند. برای مثال آندریا دورکین فمینیست رادیکال، جبرگرایی زیستی در فمینیسم رادیکال را مورد انتقاد قرار داد که، در سال ۱۹۷۷، دورکین با افزایش تعداد دفعات شرکت در محافل فمینیسم رادیکال متوجه شد که عقاید والری سولاناس را تکرار می کنند، که مردان به طور زیست شناختی نسبت به زنان حقیر هستند و ذاتاً خشن هستند و نیازمند کشتار جنسیتی برای اجازهٔ ظهور نوع جدیدی از زن ( new �bermensch Womon ) هستند.
دیدگاه های فردی
بل هوکس
نویسنده بل هوکس موضوع �تنفر از مرد� را در دورهٔ اولیهٔ آزادی زنان، به عنوان واکنشی به ستم پدرسالاری و همچنین زنانی که از جنبش های اجتماعی غیر فمینیستی تجربهٔ بد داشتند، مفهوم سازی کرده است. او همچنین از رشته های جدایی طلبانهٔ فمینیسم، به دلیل ارتجاعی برای ترویج ایده ای که، مردان ذاتاً غیراخلاقی، فرومایه و ناتوان در کمک و ستم جنسیتی و بهره مندی از فمینیسم هستند، انتقاد کرد. هوکس در کتاب �فمینیست برای همه است� از اینکه، فمینیست هایی که تعصب ضد مرد را در جنبش اولیه زنان نقد می کردند، در رسانه های اصلی هرگز مورد توجه قرار نگرفتند، ابراز تأسف می کند و می گوید �کار نظری ما در نقد کردن شیطان سازی از مردان دیدگاه زنانی را که ضد مرد بودند را تغییر نداد. � او همچنین نظریه پردازی کرده بود که، این شیطان سازی منجر به اختلاف بین جنبش مردان و جنبش زنان شده است.
MISANDRY : مردستیزی ( نفرت یا تعصب منفی نسبت به مردان یا پسرها )
MATRIARCHY : زن سالاری یا مادرسالاری
Misogyny : زن ستیزی
Patriarchy : پدرسالاری
Masculism : مرد سالاری

misandry ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: مردستیزی
تعریف: نفرت از مردان یا حقیر شمردن آنها
مرد ستیزی

بپرس