miry

/ˈmaɪəri//ˈmaɪəri/

معنی: الوده، لجنی
معانی دیگر: باتلاقی، باتلاق مانند، پرباتلاق

جمله های نمونه

1. And we gaily return to the miry path.
[ترجمه گوگل]و ما با خوشحالی به مسیر تیره برمی گردیم
[ترجمه ترگمان]و با خوشحالی به طرف جاده پرپیچ و خمی برگردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Can one illuminate a black and miry sky ?
[ترجمه گوگل]آیا می توان آسمان سیاه و کثیف را روشن کرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توان آسمان سیاه و باتلاقی را روشن کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And whereas thou sawest iron mixed with miry clay, they shall mingle themselves with the seed of men: but they shall not cleave one to another, even as iron is not mixed with clay.
[ترجمه گوگل]و در حالی که دیدی آهن با گل مرکب آمیخته شده است، آنها با بذر انسان درآمیزند، اما به یکدیگر نمی چسبند، چنانکه آهن با گل مخلوط نمی شود
[ترجمه ترگمان]در حالی که تو با خاک گلی miry مخلوط شده ای، خودشان را با بذر آدمیان قاطی خواهند کرد: اما آن ها حتی به اندازه آهن هم با گل مخلوط نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I sink in the miry depths, where there is no foothold.
[ترجمه گوگل]در اعماق مرداب فرو می روم، جایی که جای پایی نیست
[ترجمه ترگمان]در غاری که در آن جای پایی وجود ندارد غرق می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The road is very miry, it will be hard to pick your path so as not to soil your garments.
[ترجمه گوگل]جاده بسیار کثیف است، انتخاب مسیر برای اینکه لباس هایت را کثیف نکنی سخت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]راه بسیار باتلاقی است، راه خود را انتخاب کنید تا لباس های خود را آلوده نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jack: miry, I'm only going to tell him to bet on my horse.
[ترجمه گوگل]جک: مری، من فقط به او می گویم که روی اسب من شرط بندی کند
[ترجمه ترگمان]من فقط می خواهم به او بگویم روی اسب من شرط بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They journeyed through rough and miry ways.
[ترجمه گوگل]آنها از راه های ناهموار و ناهموار سفر کردند
[ترجمه ترگمان]راه ناهموار و ناهموار را راه پیمودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But the miry places thereof and the marishes thereof shall not be healed; they shall be given to salt.
[ترجمه گوگل]اما مردابها و مردابهای آن شفا نخواهند یافت آنها باید به نمک داده شوند
[ترجمه ترگمان]اما the که در آن قرار دارد، خوب نخواهد شد؛ آن ها را به نمک خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So great a visitor must not find miry ways and stony places when he comes to honour his favoured ones with his company.
[ترجمه گوگل]بنابراین، یک بازدیدکننده بزرگ نباید راه های کثیف و مکان های سنگلاخی را پیدا کند، وقتی که برای احترام به افراد مورد علاقه خود با همراهی خود می آید
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، مهمان سرای بزرگ نباید راه های باتلاقی و سنگی را پیدا کند که او با همراهی او به این طرف و آن طرف می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Adjust transmission strap installed all right, if you find some damnify of strap, you must replacing in time. You must rub-up with duster cloth when strap and grooved pully miry.
[ترجمه گوگل]تسمه گیربکس نصب شده را به خوبی تنظیم کنید، اگر مقداری تسمه آسیب دیده پیدا کردید، باید به موقع آن را تعویض کنید هنگامی که بند و شیاردار خمیده ای است، باید با پارچه گردگیر مالش دهید
[ترجمه ترگمان]اگر تسمه گیربکس را درست نصب کنید، اگر برخی از بندها را پیدا کردید، باید آن را به موقع تعویض کنید هنگام راه رفتن به باتلاقی که شیار دار و شیار دار دارد، باید آن را با پارچه duster مالش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On a photo, a barefoot heaver with heavy load on the back is treading his tough way in the dank, miry, branches-and-bines-complected forest. sentence dictionary
[ترجمه گوگل]در یک عکس، مردی پابرهنه با باری سنگین بر پشت، راه سخت خود را در جنگلی پر از انبوه، کثیف، شاخه‌ها و شاخه‌ها طی می‌کند فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]بر روی یک عکس، یک heaver برهنه با بار سنگین بر پشت سر راه سخت خود را در مرطوب، مرطوب و - - and - complected قدم بر می دارد فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An unguided ramble into its recesses in bad weather is apt to engender dissatisfaction with its narrow, tortuous, and miry ways.
[ترجمه گوگل]هجوم بدون هدایت به داخل فرورفتگی‌های آن در هوای بد می‌تواند نارضایتی را از راه‌های باریک، پرپیچ‌وخم و کثیف آن ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]راه ramble در اعماق آن در weather بد و پرپیچ و خمی قرار دارد که از راه های باریک و پرپیچ و خمی، از راه های پرپیچ و خم و پرپیچ و خم، ناخشنود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He brought me up also out of an horrible pit, out of the miry clay, and set my feet upon a rock, and established my goings.
[ترجمه گوگل]او مرا نیز از گودالی وحشتناک بیرون آورد و از خاک گل آلود بیرون آورد و پاهایم را بر صخره ای نهاد و راهم را استوار کرد
[ترجمه ترگمان]او مرا از یک چاه جهنمی بیرون آورد و از گلی کثیف بیرون آورد و پای مرا روی سنگ گذاشت و رفت و آمد من را برقرار ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Let burning coals fall upon them; may they be thrown into the fire, into miry pits, never to rise.
[ترجمه گوگل]بگذار زغال های سوزان بر آنها فرود آید باشد که آنها را در آتش، در گودال های مرداب انداخته، هرگز برخیز
[ترجمه ترگمان]بگذار زغال سوخته روی آن ها بیفتد، ممکن است آن ها را به آتش بزنند و به گودال های گل آلود فرو کنند و هرگز قیام نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

الوده (صفت)
septic, bedraggled, miry, smeary, spotty, unclean

لجنی (صفت)
miry

انگلیسی به انگلیسی

• muddy, marshy

پیشنهاد کاربران

بپرس