UK /informal having a lot of money; rich انگلیسی بریتانیایی، غیر رسمی خیلی پولدار، ثروتمند I imagine those kids think I'm minted. The directors of the company are absolutely minted.
حک شده
The freshly minted troops are being assigned to the presidential palace نیروهای جدیدی که به تازه گی تشکیل شدند به کاخ ریاست جمهوری منتقل می شوند