minivan

جمله های نمونه

1. Now they have the minivan as their icon, their own symbol of progress prevention.
[ترجمه گوگل]اکنون آنها مینی ون را به عنوان نماد خود دارند، نماد خودشان برای جلوگیری از پیشرفت
[ترجمه ترگمان]اکنون آن ها مینی ون را به عنوان نماد خود، نماد خودشان از روند پیش گیری از پیشرفت، دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Boyle said Santos' southbound minivan slid into the northbound lane, where it collided with a Ford Bronco.
[ترجمه گوگل]بویل گفت که مینی ون سانتوس به سمت جنوب به سمت شمال سر خورد و در آنجا با یک فورد برانکو برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]بویل به طرف خیابان northbound رفت، جایی که با ماشین فورد برخورد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The minivan is a vast improvement over its predecessor.
[ترجمه گوگل]مینی ون نسبت به مدل قبلی خود یک پیشرفت بزرگ است
[ترجمه ترگمان]مینی ون یک بهبود وسیع بر روی سلف خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Why would a family minivan be called a truck?
[ترجمه گوگل]چرا یک مینی ون خانوادگی را می توان کامیون نامید؟
[ترجمه ترگمان]چرا یه ماشین ون باید یه کامیون بهش زنگ بزنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The latest model of the minivan went into production last year.
[ترجمه گوگل]آخرین مدل از مینی ون سال گذشته به تولید رسید
[ترجمه ترگمان]آخرین مدل از مینی ون پارسال به تولید رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was a blue Combi minivan at the head of the column.
[ترجمه گوگل]یک مینی ون آبی رنگ Combi سر ستون بود
[ترجمه ترگمان]یک مینی ون آبی در راس ستون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After a brief pursuit, the minivan stopped at Capitol and Copperfield, according to Beams.
[ترجمه گوگل]به گزارش بیمز، پس از تعقیب کوتاهی، مینی ون در کاپیتول و کاپرفیلد توقف کرد
[ترجمه ترگمان]بنا بر گزارش Beams، پس از یک تعقیب کوتاه، مینی ون در کاپیتول و کاپرفیلد ایستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She hit the horn at a minivan that seemed to be nosing into them from the left lane.
[ترجمه گوگل]او بوق یک مینی ون را زد که به نظر می رسید از لاین چپ به سمت آنها می خورد
[ترجمه ترگمان]با یک مینی ون برخورد کرد که به نظر می رسید از سمت چپ در آن ها فضولی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The minivan can not burden such heavy load of goods.
[ترجمه گوگل]مینی ون نمی تواند بار چنین بار سنگینی را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]مینی ون نمی تواند بار سنگین کالا را بار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We put the new baby in the sky-blue minivan we had relied on for years.
[ترجمه گوگل]نوزاد جدید را در مینی ون آبی آسمانی که سال ها به آن تکیه کرده بودیم، گذاشتیم
[ترجمه ترگمان]ما بچه جدید را در مینی ون آبی که سال ها بر آن تکیه کرده بودیم قرار دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their minivan was in collision with an Army lorry.
[ترجمه گوگل]مینی ون آنها با یک کامیون ارتش برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]مینی ون در حال برخورد با یک کامیون ارتش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He could still lift a minivan over his head and throw it across a football field.
[ترجمه گوگل]او هنوز هم می توانست یک مینی ون را بالای سرش بلند کند و آن را در یک زمین فوتبال پرتاب کند
[ترجمه ترگمان]او هنوز می توانست یک مینی ون را روی سرش بلند کند و آن را روی یک زمین فوتبال پرتاب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Akbar Ali, a 27-year-old minivan driver who has been wearing the same black shalwar kameez, a traditional outfit comprised of a long shirt over loose pajama-like trousers, for weeks now, is seething.
[ترجمه گوگل]اکبر علی، راننده 27 ساله مینی‌ون که هفته‌هاست همان شلوار کامیز مشکی، لباس سنتی متشکل از یک پیراهن بلند روی شلوارهای پیژامه گشاد را به تن دارد، در حال جوشیدن است
[ترجمه ترگمان]اکبر علی، راننده یک مینی ون ۲۷ ساله که همان لباس سیاه shalwar را به تن کرده است، یک لباس سنتی متشکل از یک پیراهن بلند بر روی شلوار گشاد، هفته ها، در حال جوشش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This minivan could be just the ticket for this small family.
[ترجمه گوگل]این مینی ون می تواند فقط بلیط این خانواده کوچک باشد
[ترجمه ترگمان] این مینی ون میتونه یه بلیط برای این خانواده کوچیک باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• type of large automobile that can seat 7 passengers

پیشنهاد کاربران

minivan ( n ) ( mɪniˌv�n ) =a large car, like a van, designed to carry up to eight people
minivan
مینی ون، ون کوچک ( اتومبیل )

بپرس