minimize

/ˈmɪnəˌmaɪz//ˈmɪnɪmaɪz/

معنی: دست کم گرفتن، به حداقل رساندن، کمینه کردن، کمینه ساختن، کوچک شمردن
معانی دیگر: کهینه کردن، کمینه نمایی کردن

جمله های نمونه

1. in order to minimize its losses, the factory laid off half of its workers
برای کمینه کردن زیان،کارخانه نصف کارگران خود را بیکار کرد.

2. You can minimize the dangers of driving by taking care to obey the rules of the road.
[ترجمه Saba] شما میتوانید خطرات رانندگی را با دقت کردن و اطاعت کردن از قوانین جاده، به حداقل برسانید.
|
[ترجمه گوگل]با رعایت قوانین رانندگی می توانید خطرات رانندگی را به حداقل برسانید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید خطرات رانندگی را به حداقل برسانید و از قوانین جاده پیروی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To minimize collateral damage maximum precision in bombing was required.
[ترجمه گوگل]برای به حداقل رساندن آسیب های جانبی، حداکثر دقت در بمباران مورد نیاز بود
[ترجمه ترگمان]برای به حداقل رساندن آسیب موازی حداکثر دقت در بمب گذاری مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The polar explorers took every precaution to minimize the dangers of their trip.
[ترجمه گوگل]کاوشگران قطبی تمام اقدامات احتیاطی را انجام دادند تا خطرات سفر خود را به حداقل برسانند
[ترجمه ترگمان]کاشفان قطبی برای به حداقل رساندن خطرات سفر خود، هر احتیاط را انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Every effort is being made to minimize civilian casualties.
[ترجمه گوگل]تمام تلاش ها برای به حداقل رساندن تلفات غیرنظامیان انجام می شود
[ترجمه ترگمان]هر تلاشی برای به حداقل رساندن تلفات غیر نظامی صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Engineers are always looking for ways to minimize drag when they design new aircraft.
[ترجمه گوگل]مهندسان هنگام طراحی هواپیماهای جدید همیشه به دنبال راه هایی برای به حداقل رساندن نیروی کشش هستند
[ترجمه ترگمان]مهندسان همیشه به دنبال راه هایی برای به حداقل رساندن کشش هنگام طراحی هواپیماهای جدید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One of the effective measures to minimize the dangers of driving is to teach people to obey all the rules of the road.
[ترجمه گوگل]یکی از اقدامات موثر برای به حداقل رساندن خطرات ناشی از رانندگی، آموزش رعایت تمامی قوانین رانندگی به مردم است
[ترجمه ترگمان]یکی از اقدامات موثر برای به حداقل رساندن خطرات رانندگی، آموزش مردم برای اطاعت از تمام قوانین جاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Click on the top of the window to minimize it.
[ترجمه گوگل]برای کوچک کردن آن روی بالای پنجره کلیک کنید
[ترجمه ترگمان]برای به حداقل رساندن آن روی بالای پنجره کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Environmentalists are doing everything within their power to minimize the impact of the oil spill.
[ترجمه گوگل]محیط بانان تمام توان خود را برای به حداقل رساندن تأثیر نشت نفت انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]متخصصان محیط زیست در حال انجام هر کاری هستند تا تاثیر نشت نفت را به حداقل برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We must minimize the risk of infection.
[ترجمه گوگل]ما باید خطر عفونت را به حداقل برسانیم
[ترجمه ترگمان]باید خطر عفونت رو کم تر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Good hygiene helps to minimize the risk of infection.
[ترجمه گوگل]بهداشت خوب به کاهش خطر عفونت کمک می کند
[ترجمه ترگمان]بهداشت خوب به کاهش خطر عفونت کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Banks will seek to minimize their exposure to risk.
[ترجمه گوگل]بانک ها به دنبال کاهش ریسک خود هستند
[ترجمه ترگمان]بانک ها به دنبال به حداقل رساندن قرارگیری در معرض خطر خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Considerable ingenuity is needed to minimize costs.
[ترجمه گوگل]برای به حداقل رساندن هزینه ها، هوشمندی قابل توجهی لازم است
[ترجمه ترگمان]برای به حداقل رساندن هزینه ها، مهارت و مهارت قابل توجهی لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Succulents often have thick waxy cuticles to minimize water loss.
[ترجمه گوگل]ساکولنت ها اغلب دارای کوتیکول های مومی ضخیم هستند تا از دست دادن آب به حداقل برسند
[ترجمه ترگمان]Succulents اغلب دارای پوشش مومی ضخیمی برای به حداقل رساندن اتلاف آب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دست کم گرفتن (فعل)
downgrade, underrate, underestimate, minimize, understate

به حداقل رساندن (فعل)
minimize

کمینه کردن (فعل)
minimize

کمینه ساختن (فعل)
minimize

کوچک شمردن (فعل)
minimize

تخصصی

[کامپیوتر] کوچم سازی، کوچک کردن - کوچک نمودن یک پنجره تا حد امکان ؛ این کار به معنای تبدیل یک پنجره به یک تصویر کوچک ( icon) است . برای انجام این عمل، ماوس را بر روی دکمه ی minimize فشار می دهیم ( نگاه کنید به windows ) . در واقع، اگر بخواهیم نرم افزاری را که با آن کار می کنیم، در گوشه ای از صفحه نمایش قرار داده و به چیز دیگری توجه کنیم، این عمل را انجام می دهیم. سپس به کمک restor می توانیم پنجره ی کوچک شده را به حالت اول برگردانیم . توجه : برنامه ی کوچک شده همچنان در حال اشغال حافظه است . از این رو قبل از اجرای هر برنامه یدیگری، برنامه های کوچم شده را با اجرای گزینه close ببندید . نگاه کنید به restor ; maximize .
[نساجی] کمینه سازی

انگلیسی به انگلیسی

• make small, reduce; reduce as much as possible; make less important; play down; (computers) make a window smaller to the point that only an icon remains in its place (also minimise)
to minimize something means to reduce it to the lowest amount or degree possible, or prevent it increasing beyond that amount or degree.
to minimize something also means to make it seem smaller or less important than it really is.

پیشنهاد کاربران

Self care can minimize diseases
خودمراقبتی میتونه کم کنه بیماریها رو
minimize ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: کمینه ‏کردن
تعریف: تبدیل اندازۀ پنجره به کوچک ترین حد آن یا تبدیل آن به نشانه‏ای در نوار وظیفه
به حداقل رسیدن ( در حالت مجهول )
به حداقل رساندن
کمینه کردن
حداقل
کم ارزش شمردن

کاهش دادن
کوچک کردن
به حداقل رساندن
( کامپیوتر ) در بالای صفحه هر پنجره ای در گوشه ی سمت راست، سه دکمه است اولی از سمت راست دکمه قرمز ضربدر که برای بستن پنجره و دکمه بعد برای تغییر اندازه پنجره استفاده می شود اما دکمه که علامت منها دارد
...
[مشاهده متن کامل]
دکمه مینیمایز کردن است با کلیک روی آن، پنجره ان قدر کوچک می شود که در نوار کار ( تسک بار ) قرار می گیرد والبته آیکن این فایل در نوار کار فعال باقی می ماند که با کلیک روی آن در نوار کار، پنجره مجددا ظاهر می شود.

بپرس