minimization

/mɪnəmaɪˈzeɪʃən//mɪnəmaɪˈzeɪʃən/

معنی: کمینه سازی، کم انگاری، کوچک شماری
معانی دیگر: کم انگاری، کوچک شماری، کمینه سازی

جمله های نمونه

1. The overall objective of waste minimization is applied to each specific design case.
[ترجمه گوگل]هدف کلی به حداقل رساندن زباله برای هر مورد طراحی خاص اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]هدف کلی از کمینه سازی ضایعات برای هر مورد طراحی خاص اعمال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The minimization method is a dynamic randomized algorithm, and applied to make random case distribution in clinical research.
[ترجمه گوگل]روش کمینه سازی یک الگوریتم تصادفی پویا است و برای توزیع تصادفی موارد در تحقیقات بالینی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]روش کمینه سازی یک الگوریتم تصادفی پویا است، و برای ایجاد توزیع تصادفی تصادفی در تحقیقات بالینی بکار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To the tangent distance minimization method, it's quadratic convergence for zero residual problems may not convergence at all.
[ترجمه گوگل]برای روش کمینه‌سازی فاصله مماس، همگرایی درجه دوم برای مسائل باقیمانده صفر ممکن است اصلاً همگرا نباشد
[ترجمه ترگمان]برای روش کمینه سازی فاصله مماس، هم گرایی درجه دوم برای مشکلات باقیمانده صفر ممکن است اصلا همگرا نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The latter is a cost minimization model intending to help hydropower station lower their operation cost.
[ترجمه گوگل]مدل دوم یک مدل به حداقل رساندن هزینه است که قصد دارد به ایستگاه برق آبی کمک کند تا هزینه عملیاتی خود را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]دومی یک مدل مینیمم هزینه است که قصد دارد به ایستگاه برق آبی کمک کند تا هزینه عملیاتی خود را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Incentives for cost minimization are increased, and costs become more transparent.
[ترجمه گوگل]مشوق ها برای به حداقل رساندن هزینه ها افزایش می یابد و هزینه ها شفاف تر می شوند
[ترجمه ترگمان]انگیزه برای به حداقل رساندن هزینه افزایش یافته است و هزینه ها شفاف تر شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Parameter estimation as minimization – intro to method of least squares, introduction to probability theory, conditional and joint probabilities, statistical independence.
[ترجمه گوگل]تخمین پارامتر به عنوان کمینه سازی – مقدمه ای بر روش حداقل مربعات، مقدمه ای بر نظریه احتمال، احتمالات مشروط و مشترک، استقلال آماری
[ترجمه ترگمان]تخمین پارامتر به عنوان حداقل مربعات، معرفی به روش حداقل مربعات، معرفی به نظریه احتمال، احتمالات شرطی و مشترک، استقلال آماری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The speaker has violated the minimization principle by selecting a lengthy expression.
[ترجمه گوگل]گوینده با انتخاب یک عبارت طولانی، اصل کمینه سازی را نقض کرده است
[ترجمه ترگمان]گویشور از اصل به حداقل رساندن یک بیان طولانی تخطی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An algorithm for logic function minimization called semantic tree is reported in the paper.
[ترجمه گوگل]الگوریتمی برای کمینه سازی تابع منطقی به نام درخت معنایی در مقاله گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]الگوریتمی برای کمینه سازی تابع منطقی به نام درخت معنایی در این مقاله گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A boolean function minimization system based on learning from examples called SWT is introduced in this paper.
[ترجمه گوگل]یک سیستم کمینه سازی تابع بولی بر اساس یادگیری از مثال هایی به نام SWT در این مقاله معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]یک سیستم کمینه سازی تابع بولی براساس یادگیری از مثال هایی به نام swt در این مقاله معرفی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sequential Unconstrained Minimization Techniques (SUMT) are most common and comparatively successful method in constrained optimization.
[ترجمه گوگل]تکنیک های کمینه سازی بدون محدودیت متوالی (SUMT) رایج ترین و نسبتاً موفق ترین روش در بهینه سازی محدود است
[ترجمه ترگمان]تکنیک های متوالی unconstrained متوالی (SUMT)رایج ترین و نسبتا موفق در بهینه سازی مقید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A method to solve local minimization problem was described too. This method can lower system overhead.
[ترجمه گوگل]روشی برای حل مشکل کمینه سازی محلی نیز شرح داده شد این روش می تواند سربار سیستم را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]روشی برای حل مشکل کمینه سازی محلی نیز شرح داده شد این روش می تواند سربار سیستم را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And they are not embracing some of the new strategy of insurance, real estate, tax minimization, and banking.
[ترجمه گوگل]و آنها برخی از استراتژی های جدید بیمه، املاک و مستغلات، به حداقل رساندن مالیات و بانکداری را قبول نمی کنند
[ترجمه ترگمان]و آن ها شامل استراتژی جدید بیمه، املاک و مستغلات، به حداقل رساندن مالیات، و بانکداری نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This was followed by positional and B- value refinement through energy minimization.
[ترجمه گوگل]به دنبال آن پالایش موقعیتی و ارزش B از طریق به حداقل رساندن انرژی انجام شد
[ترجمه ترگمان]این مساله با اصلاح موقعیت مکانی و B از طریق کمینه سازی انرژی دنبال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These costs linger like radioactive fallout, contaminating core beliefs and inspiring additional replicative actions that demand further minimization.
[ترجمه گوگل]این هزینه ها مانند ریزش های رادیواکتیو، آلوده کننده باورهای اصلی و الهام بخشیدن به اقدامات تکراری اضافی است که به حداقل رساندن بیشتر نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]این هزینه ها مانند ریزش رادیو اکتیو، اعتقادات اصلی را آلوده کرده و اقدامات replicative اضافی را که به کمینه سازی بیشتر نیاز دارند، ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمینه سازی (اسم)
minimalization, minimization

کم انگاری (اسم)
minimization

کوچک شماری (اسم)
minimization

تخصصی

[عمران و معماری] حداقل گزینی
[برق و الکترونیک] حداقل سازی
[ریاضیات] کمینه سازی

انگلیسی به انگلیسی

• reduction, decreasing, making as small as possible

پیشنهاد کاربران

حداقل سازی - اسم است و فعل
minimization ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: کمینه‏سازی
تعریف: عمل کمینه کردن
کمینه سازی
تحقیرکردن یا تحقیر شدن
حقارت
به حداقل رساندن، دستیابی به کمترین، رسیدن به کمترین

بپرس