minify

/ˈmɪnɪˌfaɪ//ˈmɪnɪfaɪ/

معنی: خرد کردن، خرد ساختن، کوچک کردن
معانی دیگر: (نادر) کوچک کردن، کم اهمیت کردن یا جلوه دادن

جمله های نمونه

1. The YUI compressor can also minify CSS.
[ترجمه گوگل]کمپرسور YUI همچنین می تواند CSS را کوچک کند
[ترجمه ترگمان]کمپرسور YUI نیز می تواند CSS را تنظیم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Also, when you're changing your code to minify or obfuscate, there's a risk that you may introduce bugs.
[ترجمه گوگل]همچنین، هنگامی که کد خود را تغییر می دهید تا کوچک یا مبهم شود، این خطر وجود دارد که ممکن است اشکال ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان]هم چنین زمانی که کد خود را به minify یا obfuscate تغییر می دهید، یک خطر وجود دارد که ممکن است حشرات را معرفی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Adopting special lantern gear to minify the drive error of the screw drive chain on CA6140 lathe, high-precision inch-system lead screw and modulus lead screw can be processed.
[ترجمه گوگل]استفاده از دنده فانوس مخصوص برای به حداقل رساندن خطای درایو زنجیر درایو پیچ در ماشین تراش CA6140، پیچ سرب سیستم اینچی با دقت بالا و پیچ سرب مدول قابل پردازش است
[ترجمه ترگمان]استفاده از لوازم کوچک فانوس برای minify خطای رانندگی پیچ محرک پیچ بر روی ماشین تراش CA۶۱۴۰، پیچ سربی با دقت بالا و پیچ هدایت برشی می تواند پردازش شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A continuous(robust) term is adopted to minify the influence of modeling error or disturbance. By theoretical(analysis, ) the closed-loop c. . .
[ترجمه گوگل]یک اصطلاح پیوسته (مستحکم) برای به حداقل رساندن تأثیر خطا یا اختلال مدل‌سازی اتخاذ شده است با نظری (تحلیل،) حلقه بسته ج
[ترجمه ترگمان]یک عبارت پیوسته (مقاوم)برای minify تاثیر خطای مدل سازی و یا اغتشاش اتخاذ می شود با تجزیه و تحلیل تیوریک، حلقه بسته c
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. YUI Compressor can minify (compress) your CSS and JavaScript code so that you can reap the benefits of smaller resources without having to write your own tools.
[ترجمه گوگل]کمپرسور YUI می تواند کدهای CSS و جاوا اسکریپت شما را کوچک (فشرده) کند تا بتوانید از مزایای منابع کوچکتر بدون نیاز به نوشتن ابزارهای خود بهره ببرید
[ترجمه ترگمان]YUI Compressor می توانند compress را در CSS و کد جاوا اسکریپت شوند تا شما بتوانید منافع منابع کوچک تر را بدون نیاز به نوشتن ابزار خود به دست آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Low Priority: Minify JavaScript and remove query strings from static resources.
[ترجمه گوگل]اولویت پایین: جاوا اسکریپت را کوچک کنید و رشته های پرس و جو را از منابع استاتیک حذف کنید
[ترجمه ترگمان]اولویت پایین: Minify جاوا اسکریپت و حذف رشته های پرس و جو از منابع ساکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To be faster! To minify cost! To create high quality!
[ترجمه گوگل]برای سریعتر شدن! برای به حداقل رساندن هزینه! برای ایجاد کیفیت بالا!
[ترجمه ترگمان]تندتر! به قیمت از دست دادن هزینه! ایجاد کیفیت بالا!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A continuous robust term is adopted to minify the influence of modeling error or disturbance, and it not only enhances the system's robustness but also improves the flexibility of the design process.
[ترجمه گوگل]یک اصطلاح مستمر مستحکم برای به حداقل رساندن تأثیر خطا یا اغتشاش مدل‌سازی اتخاذ می‌شود و نه تنها استحکام سیستم را افزایش می‌دهد، بلکه انعطاف‌پذیری فرآیند طراحی را نیز بهبود می‌بخشد
[ترجمه ترگمان]یک عبارت قوی برای افزایش تاثیر خطای مدل سازی و اغتشاش اتخاذ می شود و نه تنها استحکام سیستم را افزایش می دهد بلکه انعطاف پذیری فرآیند طراحی را بهبود می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No sane person would be expected to minify his or her code manually, so thankfully there are a series of developer tools out there that will do the job for you.
[ترجمه گوگل]از هیچ فرد عاقلی انتظار نمی رود که کد خود را به صورت دستی کوچک کند، بنابراین خوشبختانه یک سری ابزار توسعه دهنده وجود دارد که این کار را برای شما انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]هیچ فرد عاقلی انتظار نمی رود که کد خود را به طور دستی تنظیم کند، بنابراین خوشبختانه مجموعه ای از ابزارهای توسعه دهنده وجود دارند که این کار را برای شما انجام خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The MEMS technology can be used to minify camera circuit and transmitting circuit board. So the size of the capsule can be reduced largely.
[ترجمه گوگل]از فناوری MEMS می توان برای کوچک کردن مدار دوربین و برد مدار فرستنده استفاده کرد بنابراین می توان اندازه کپسول را تا حد زیادی کاهش داد
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی MEMS را می توان برای ساخت مدار دوربین و انتقال بورد به کار برد بنابراین اندازه کپسول می تواند تا حد زیادی کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Another alternative is to minify.
[ترجمه گوگل]جایگزین دیگر کوچک کردن است
[ترجمه ترگمان]یک جایگزین دیگر to است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Powerfully suck out the blackhead and fat granule. For longtime use, not only help to open up and minify the pores but also make the skin delicate and smooth.
[ترجمه گوگل]دانه های سرسیاه و چربی را با قدرت بمکید برای استفاده طولانی مدت، نه تنها به باز کردن و کوچک کردن منافذ پوست کمک می کند، بلکه پوست را ظریف و صاف می کند
[ترجمه ترگمان]ماهی ها the چاق و چاق را بیرون می کشند برای استفاده طولانی مدت، نه تنها به باز کردن و تمیز کردن منافذ کمک کنید، بلکه پوست را ظریف و صاف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is important for improving the accuracy of simulation to minify the gird distance.
[ترجمه گوگل]برای بهبود دقت شبیه سازی برای به حداقل رساندن فاصله کمربند مهم است
[ترجمه ترگمان]مهم است که دقت شبیه سازی را بهبود داده و فاصله را کنترل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In order to reduce your JavaScript file sizes, it is highly recommended that you minify your files before putting them into a production environment.
[ترجمه گوگل]به منظور کاهش اندازه فایل های جاوا اسکریپت، به شدت توصیه می شود که فایل های خود را قبل از قرار دادن آنها در محیط تولید کوچک کنید
[ترجمه ترگمان]به منظور کاهش اندازه فایل JavaScript، توصیه می شود که پیش از قرار دادن آن ها در محیط تولید، فایل های خود را مرتب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرد کردن (فعل)
abate, diminish, mitigate, grind, squelch, minify, smash, chop, reduce, decrease, lessen, exterminate, eliminate, narrow, hash, fragment, fritter, annihilate, extenuate, shatter, shiver, crash, de-escalate, break to pieces, disintegrate, mash, comminute, mince, mangle, cut down, fragmentize, demolish, hack, fractionalize, pestle, steamroller

خرد ساختن (فعل)
abate, diminish, dwindle, mitigate, minify, reduce, decrease, lessen, turn down, bate, curtail, damp down, decompress, narrow, extenuate, de-escalate, impair

کوچک کردن (فعل)
minify, fine, extenuate, play down, miniaturize

انگلیسی به انگلیسی

• reduce the size of something, make smaller; minimize; reduce the importance of something

پیشنهاد کاربران

بپرس