1. This made its mini-computers incompatible with its mainframes.
[ترجمه گوگل]این باعث میشود که مینیکامپیوترهای آن با مینفریمهای آن سازگار نباشند
[ترجمه ترگمان]این امر کامپیوترهای کوچک خود را با پردازنده های مرکزی خود ناسازگار می ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این امر کامپیوترهای کوچک خود را با پردازنده های مرکزی خود ناسازگار می ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. But in minicomputers, with short word lengths, the distinction is not so clear.
[ترجمه گوگل]اما در کامپیوترهای کوچک، با طول کلمات کوتاه، این تمایز چندان واضح نیست
[ترجمه ترگمان]اما در minicomputers، با طول کلام کوتاه، تمایز چندان روشن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما در minicomputers، با طول کلام کوتاه، تمایز چندان روشن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A minicomputer can often carry out many of the tasks of a mainframe computer but is smaller and needs less staff.
[ترجمه گوگل]یک مینی کامپیوتر اغلب می تواند بسیاری از وظایف یک کامپیوتر مرکزی را انجام دهد، اما کوچکتر است و به کارکنان کمتری نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]minicomputer اغلب می تواند بسیاری از وظایف یک کامپیوتر پردازنده مرکزی را انجام دهد اما کوچک تر است و به کارکنان کم تر نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]minicomputer اغلب می تواند بسیاری از وظایف یک کامپیوتر پردازنده مرکزی را انجام دهد اما کوچک تر است و به کارکنان کم تر نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. But the company, which specialized in minicomputers, failed to capitalize on the switch to personal computers.
[ترجمه گوگل]اما این شرکت که در کامپیوترهای کوچک تخصص داشت، نتوانست از تغییر به کامپیوترهای شخصی سرمایه گذاری کند
[ترجمه ترگمان]اما شرکت، که در minicomputers تخصص داشت، نتوانست بر روی کلید کامپیوترهای شخصی سرمایه گذاری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما شرکت، که در minicomputers تخصص داشت، نتوانست بر روی کلید کامپیوترهای شخصی سرمایه گذاری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A minicomputer is also known as a midsized or low - end mainframe computer.
[ترجمه گوگل]یک مینی کامپیوتر به عنوان یک کامپیوتر بزرگ متوسط یا کم رده نیز شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]A همچنین به عنوان یک کامپیوتر پردازنده مرکزی یا end شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]A همچنین به عنوان یک کامپیوتر پردازنده مرکزی یا end شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Minicomputer is a small computer, larger than a microcomputer but smaller than a mainframe computer.
[ترجمه گوگل]مینی کامپیوتر یک کامپیوتر کوچک است، بزرگتر از یک میکرو کامپیوتر اما کوچکتر از یک کامپیوتر بزرگ
[ترجمه ترگمان]minicomputer یک کامپیوتر کوچک است، بزرگ تر از یک میکرو کامپیوتر، اما کوچک تر از یک کامپیوتر پردازنده مرکزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]minicomputer یک کامپیوتر کوچک است، بزرگ تر از یک میکرو کامپیوتر، اما کوچک تر از یک کامپیوتر پردازنده مرکزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The first successful commercial minicomputer, the PDP- made by the Digital Equipment Corporation, sold more than 50,000 units upon its release, the most of any computer up to that time.
[ترجمه گوگل]اولین مینی کامپیوتر تجاری موفق، PDP- ساخته شده توسط Digital Equipment Corporation، پس از عرضه، بیش از 50000 دستگاه فروخت که بیشترین فروش را در بین کامپیوترهای دیگر تا آن زمان داشت
[ترجمه ترگمان]اولین موفقیت تجاری موفق، PDP - که توسط شرکت تجهیزات دیجیتال ساخته شد، بیش از ۵۰۰۰۰ واحد را در انتشار آن به فروش رساند که اغلب هر کامپیوتری تا آن زمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اولین موفقیت تجاری موفق، PDP - که توسط شرکت تجهیزات دیجیتال ساخته شد، بیش از ۵۰۰۰۰ واحد را در انتشار آن به فروش رساند که اغلب هر کامپیوتری تا آن زمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Minicomputer: A multi - user computer capable of supporting from tens to hundreds of users simultaneously.
[ترجمه گوگل]مینی کامپیوتر: یک کامپیوتر چند کاربره که می تواند از ده ها تا صدها کاربر را به طور همزمان پشتیبانی کند
[ترجمه ترگمان]minicomputer: یک کامپیوتر چند کاربری که به طور همزمان از ده ها تا صدها کاربر پشتیبانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]minicomputer: یک کامپیوتر چند کاربری که به طور همزمان از ده ها تا صدها کاربر پشتیبانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Adds a minicomputer or server tower to your network diagram.
[ترجمه گوگل]یک مینی کامپیوتر یا برج سرور را به نمودار شبکه شما اضافه می کند
[ترجمه ترگمان]یک برج minicomputer یا سرور را به نمودار شبکه خود متصل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک برج minicomputer یا سرور را به نمودار شبکه خود متصل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The data logger is interfaced directly with the minicomputer.
[ترجمه گوگل]دیتالاگر مستقیماً با مینی کامپیوتر ارتباط دارد
[ترجمه ترگمان]The داده به طور مستقیم با the از طریق رابط وصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]The داده به طور مستقیم با the از طریق رابط وصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Minicomputer, also known as midrange computers, are desk - sized machines.
[ترجمه گوگل]مینی کامپیوتر که به عنوان کامپیوترهای میان رده نیز شناخته می شود، ماشین هایی با اندازه رومیزی هستند
[ترجمه ترگمان]minicomputer که به عنوان کامپیوترهای midrange نیز شناخته می شوند، ماشین هایی هستند که به اندازه میز کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]minicomputer که به عنوان کامپیوترهای midrange نیز شناخته می شوند، ماشین هایی هستند که به اندازه میز کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. UNIX - based minicomputer, manufactured by AT & T and widely deployed by the Bell Operating Companies prior to divestiture.
[ترجمه گوگل]مینی کامپیوتر مبتنی بر یونیکس، ساخته شده توسط AT, T و به طور گسترده توسط شرکت های عامل Bell قبل از واگذاری مستقر شده است
[ترجمه ترگمان]minicomputer مبتنی بر یونیکس توسط شرکت AT T و به طور گسترده توسط شرکت عملیات Bell Companies قبل از divestiture ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]minicomputer مبتنی بر یونیکس توسط شرکت AT T و به طور گسترده توسط شرکت عملیات Bell Companies قبل از divestiture ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. If the target system is a computer system, it could be mainframe, minicomputer or microcomputer.
[ترجمه گوگل]اگر سیستم مورد نظر یک سیستم کامپیوتری باشد، می تواند مین فریم، مینی کامپیوتر یا میکرو کامپیوتر باشد
[ترجمه ترگمان]اگر سیستم هدف یک سیستم کامپیوتری است، می تواند بزرگ، minicomputer یا میکرو کامپیوتر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر سیستم هدف یک سیستم کامپیوتری است، می تواند بزرگ، minicomputer یا میکرو کامپیوتر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. In the 1970s and 1980s, most computers were mainframes or minicomputers, big closets stuffed with wires and circuitry.
[ترجمه گوگل]در دهههای 1970 و 1980، بیشتر رایانهها رایانههای بزرگ یا مینی رایانهها، کمدهای بزرگ پر از سیم و مدار بودند
[ترجمه ترگمان]در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، اکثر رایانه ها در پردازنده های مرکزی یا minicomputers بودند، گنجه های بزرگ پر شده با سیم ها و مدار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، اکثر رایانه ها در پردازنده های مرکزی یا minicomputers بودند، گنجه های بزرگ پر شده با سیم ها و مدار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید