minefield

/ˈmaɪnˌfild//ˈmaɪnfiːld/

(ارتش) میدان مین، زمین مین گذاری شده، ناحیه مین گذاری شده دردریا

جمله های نمونه

1. They realized they had wandered into a minefield.
[ترجمه گوگل]آنها متوجه شدند که در یک میدان مین سرگردان شده اند
[ترجمه ترگمان]متوجه شدند که وارد میدان مین شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Tax is a minefield for the unwary.
[ترجمه گوگل]مالیات میدان مین برای افراد بی احتیاط است
[ترجمه ترگمان] \"مالیات\" یه میدون مین برای افراد بی احتیاط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The whole subject is a political minefield.
[ترجمه گوگل]کل موضوع یک میدان مین سیاسی است
[ترجمه ترگمان]کل موضوع یک میدان مین سیاسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They were skirmishing close to the minefield now.
[ترجمه گوگل]آنها اکنون در نزدیکی میدان مین درگیری داشتند
[ترجمه ترگمان]حالا به میدون مین نزدیک شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The legalisation of cannabis is a political minefield.
[ترجمه گوگل]قانونی شدن حشیش یک میدان مین سیاسی است
[ترجمه ترگمان]قانونی کردن شاهدانه، میدان مین سیاسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. International law is a minefield for anyone not familiar with its complexity.
[ترجمه گوگل]حقوق بین الملل یک میدان مین برای هر کسی است که با پیچیدگی آن آشنا نیست
[ترجمه ترگمان]قانون بین المللی میدان مین است برای کسانی که با پیچیدگی آن آشنا نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Those who successfully navigate this social minefield are accepted by the royal family.
[ترجمه گوگل]کسانی که با موفقیت در این میدان مین اجتماعی حرکت می کنند، توسط خانواده سلطنتی پذیرفته می شوند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که با موفقیت این میدان های اجتماعی را هدایت می کنند توسط خانواده سلطنتی پذیرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Chinese offensive lineup can be a minefield for opposing blockers.
[ترجمه گوگل]ترکیب هجومی چین می تواند میدان مین برای مهارکننده های حریف باشد
[ترجمه ترگمان]ترکیب تهاجمی چین می تواند یک میدان مین برای مسدود کننده های مخالف باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tax can be a minefield for the unwary.
[ترجمه گوگل]مالیات می تواند یک میدان مین برای افراد بی احتیاط باشد
[ترجمه ترگمان] مالیات میتونه یه میدون مین برای افراد بی احتیاط باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This minefield is compounded by the moral nature of the problem; about what is and is not acceptable behaviour.
[ترجمه گوگل]این میدان مین با ماهیت اخلاقی مشکل ترکیب شده است در مورد رفتار قابل قبول و غیر قابل قبول
[ترجمه ترگمان]این میدان مین با ماهیت اخلاقی مشکل ترکیب شده است؛ در مورد آنچه هست و رفتار قابل قبولی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Following that line, we were walking into a minefield.
[ترجمه گوگل]به دنبال آن خط، ما در حال قدم زدن به یک میدان مین بودیم
[ترجمه ترگمان]بعد از آن خط، ما وارد میدان مین شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Too pricey-and a legal minefield according to our friends in the Police.
[ترجمه گوگل]به گفته دوستان ما در پلیس، بسیار گران است و یک میدان مین قانونی است
[ترجمه ترگمان]خیلی گران است - و یک میدان مین قانونی با توجه به دوستان ما در پلیس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The subject of abortion is a political minefield.
[ترجمه گوگل]موضوع سقط جنین یک میدان مین سیاسی است
[ترجمه ترگمان]موضوع سقط جنین یک میدان مین سیاسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mr Kinnock has been led through a minefield of interviews and policy statements without serious damage.
[ترجمه گوگل]آقای کیناک از طریق میدان مین مصاحبه ها و بیانیه های سیاستی بدون آسیب جدی هدایت شده است
[ترجمه ترگمان]آقای Kinnock از طریق میدان های مصاحبه ها و بیانیه های سیاسی بدون آسیب جدی هدایت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The big fellow was in a minefield without an exit sign.
[ترجمه گوگل]مرد بزرگ در میدان مین بدون علامت خروج بود
[ترجمه ترگمان]اون مرد بزرگ تو میدون مین بود بدون علامت خروج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• area filled with hidden explosives
a minefield is an area of land or water where explosive mines have been hidden.
if you describe a situation as a minefield, you mean that it is full of hidden dangers or problems.
area filled with hidden explosives

پیشنهاد کاربران

میدان مین. منطقه مین گذاری شده
مثال:
They realized they had wandered into a minefield.
آنها متوجه شدند که در یک میدان مین پرسه می زده اند.
میدان مین
mine field
minefield
1. منطقه ای از زمین یا آب حاوی مین های انفجاری
2. موضوع، موقعیت، و غیره که با مشکلات پنهان درگیر است
موقعیت غیر قابل پیش بینی
موقعیتی که مشکلات و خطرات مخفی داره
قطعه معدن
میدان مین گذاری شده
شرایط سخت ( برای تصمیم گیری )

بپرس