mindfully


ازروی توجه، هوشیارانه، آگاهانه

جمله های نمونه

1. Done mindfully, a ritual can remind you to be conscious.
[ترجمه گوگل]اگر با دقت انجام شود، یک مراسم می تواند به شما یادآوری کند که هوشیار باشید
[ترجمه ترگمان]انجام دادن مراسم، یک مراسم می تواند به شما یادآوری کند که هشیار باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I've found that living mindfully means not just partying in the moment, but taking care of things now, when they're small, rather than when they're huge.
[ترجمه گوگل]من متوجه شده ام که زندگی آگاهانه به معنای نه تنها مهمانی در لحظه، بلکه مراقبت از چیزها در حال حاضر، زمانی که آنها کوچک هستند، به جای زمانی که آنها بزرگ هستند
[ترجمه ترگمان]من فهمیدم که این وسیله امرار معاش یعنی نه فقط در آن لحظه که فقط در حال جشن گرفتن نیست، اما حالا وقتی کوچک هستند، بیشتر از زمانی که بزرگ هستند، مراقبت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Whatever you do, get wisdom, live mindfully and choose to respect the life and the planet you've been given.
[ترجمه گوگل]هر کاری که انجام می دهید، خرد به دست آورید، آگاهانه زندگی کنید و به زندگی و سیاره ای که به شما داده شده است احترام بگذارید
[ترجمه ترگمان]هر کاری که می کنی، خرد کن، mindfully زندگی کن و انتخاب کن که به زندگی و سیاره ای که داده بودی احترام بگذاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Eat mindfully - Mindful eating means paying attention to what you eat, savoring each bite, and choosing foods that are both nourishing and enjoyable.
[ترجمه گوگل]آگاهانه غذا بخورید - غذا خوردن آگاهانه یعنی توجه به آنچه می خورید، مزه دار کردن هر لقمه و انتخاب غذاهایی که هم مغذی و هم لذت بخش هستند
[ترجمه ترگمان]بخورید - با توجه به غذا خوردن به معنی توجه به چیزی که می خورید و هر لقمه را دوست دارید و غذاهایی را انتخاب کنید که هر دو مقوی و لذت بخش باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. DO: Mindfully. It's not just what you eat, but also how you eat that matters.
[ترجمه گوگل]انجام دهید: با دقت فقط این نیست که چه می خورید، بلکه نحوه خوردن نیز مهم است
[ترجمه ترگمان]این کار را نکن این چیزی نیست که تو می خوری، اما در ضمن چطوری این چیزها رو می خوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Think about it mindfully, what does your gut instinct tell you?
[ترجمه گوگل]با دقت در مورد آن فکر کنید، غریزه درونی شما به شما چه می گوید؟
[ترجمه ترگمان]راجع به این موضوع فکر کن، چه حسی بهت میگه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Living more in the here and now — or, as the popular term goes, more mindfully — helps us appreciate what to do next.
[ترجمه گوگل]زندگی بیشتر در اینجا و اکنون - یا همانطور که اصطلاح رایج می‌گوید، آگاهانه‌تر - به ما کمک می‌کند از کارهای بعدی قدردانی کنیم
[ترجمه ترگمان]زندگی بیشتر در اینجا و حالا - یا، همانطور که جمله معروف ادامه می یابد، more - به ما کمک می کند که از کارهایی که بعد از آن انجام می دهیم قدردانی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nhat Hanh: As you walk, you touch the ground mindfully, and every step can bring you solidity and joy and freedom.
[ترجمه گوگل]Nhat Hanh: همانطور که راه می روید، با هوشیاری زمین را لمس می کنید و هر قدم می تواند استحکام و شادی و آزادی را برای شما به ارمغان بیاورد
[ترجمه ترگمان]Nhat Hanh: همان طور که راه می روید، سطح زمین را لمس می کنید، و هر قدم می تواند شما را استحکام و شادی بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Consider the four skills of clear comprehension that are acquired when one practices faithfully and mindfully.
[ترجمه گوگل]چهار مهارت درک واضح را در نظر بگیرید که وقتی فرد با وفاداری و آگاهانه تمرین می کند، به دست می آید
[ترجمه ترگمان]چهار مهارت درک روشنی را در نظر بگیرید که زمانی که یک عمل صادقانه و صادقانه انجام می شود، به دست می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You should never prejudge an inspired idea without taking the necessary time to mindfully evaluate it.
[ترجمه گوگل]شما هرگز نباید یک ایده الهام گرفته شده را بدون صرف زمان لازم برای ارزیابی دقیق آن پیش داوری کنید
[ترجمه ترگمان]شما نباید بدون در نظر گرفتن زمان لازم برای ارزیابی آن درباره یک ایده خلاق قضاوت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Perceiving even a whisper of our own "perfect reality" is the very experience that our users and clients have hired us to capture, mindfully, through our work.
[ترجمه گوگل]درک حتی زمزمه ای از "واقعیت کامل" خودمان، همان تجربه ای است که کاربران و مشتریان ما ما را استخدام کرده اند تا با هوشیاری از طریق کارمان آن را به تصویر بکشیم
[ترجمه ترگمان]مشاهده گر حتی یک زمزمه از \"واقعیت عالی\" ما، تجربه ای است که کاربران و مشتریان ما را برای دستگیری، mindfully، از طریق کار خود استخدام کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When I finish eating, I wash my dishes by hand, mindfully.
[ترجمه گوگل]وقتی غذا را تمام می کنم، ظروفم را با دست می شوم
[ترجمه ترگمان]وقتی غذا رو تموم می کنم I رو با دست میشورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Forming a habit can be easy, if you enjoy it, take it slowly, and do it mindfully.
[ترجمه گوگل]ایجاد یک عادت می تواند آسان باشد، اگر از آن لذت می برید، آن را به آرامی انجام دهید و آن را با دقت انجام دهید
[ترجمه ترگمان]تشکیل یک عادت می تواند آسان باشد، اگر از آن لذت ببرید، به آرامی آن را بردارید و انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Because of this routine, I now start my days slowly, in peace, doing the things I love, mindfully.
[ترجمه گوگل]به خاطر این روال، اکنون روزهایم را به آرامی شروع می‌کنم، با آرامش، کارهایی را که دوست دارم، با هوشیاری انجام می‌دهم
[ترجمه ترگمان]به خاطر همین کار، روزها را آرام و آرام شروع می کنم و کارهایی را که دوست دارم انجام می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Contemplation, for the Transcendentalists, was a vehicle for mindfully and thoughtfully experiencing our own divinity.
[ترجمه گوگل]تعمق، برای ماورایی‌گرایان، وسیله‌ای بود برای تجربه آگاهانه و متفکرانه الوهیت خودمان
[ترجمه ترگمان]Contemplation، برای the، وسیله ای برای mindfully و با تفکر در حال تجربه الوهیت خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• carefully, cautiously; using caution

پیشنهاد کاربران

بپرس