minded

/ˈmaɪndəd//ˈmaɪndɪd/

(باهایفن) دارای نظر یا عقیده ی بخصوص، مصمم، درصدد، درپی، متمایل، آماده، دارای کله یا فکر

جمله های نمونه

1. he minded nothing but eating and sleeping
جز خوردن و خوابیدن در فکر چیز دیگری نبود.

2. the young couple are minded to marry
آن زوج جوان در اندیشه ی ازدواج هستند.

3. you can, if so minded
اگر بخواهی می توانی.

4. He could do it if he were so minded.
[ترجمه گوگل]اگر اینقدر فکر می کرد می توانست این کار را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]اگر این قدر ناراحت بود می توانست این کار را بکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You can do anything if you are so minded.
[ترجمه A] تو میتونی هرکاری انجام بدی اگه مصصم باشی
|
[ترجمه گوگل]شما می توانید هر کاری انجام دهید اگر اینقدر فکر کنید
[ترجمه ترگمان]اگر این قدر اهمیت داشته باشید می توانید هر کاری بکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You are really absent - minded.
[ترجمه گوگل]شما واقعاً غایب هستید
[ترجمه ترگمان]تو واقعا گیج شدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He wouldn't have minded so much if she'd told him the truth.
[ترجمه گوگل]اگر او حقیقت را به او می گفت، آنقدر اذیت نمی شد
[ترجمه ترگمان]اگر حقیقت را به او گفته بود خیلی ناراحت نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A notoriously absent - minded professor was one day observed walking along the street with one foot continually in the gutter, the other on the pavement.
[ترجمه گوگل]یک روز استاد غایب مشهوری مشاهده شد که در خیابان راه می‌رفت و یک پایش مدام در ناودان بود و پای دیگرش روی پیاده‌رو
[ترجمه ترگمان]یک روز در خیابان با یک پا در خیابان قدم می زد و دیگری روی سنگفرش خیابان راه می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is advisable to take an open - minded approach to new ideas.
[ترجمه گوگل]توصيه مي‌شود كه رويكردي با ذهن باز نسبت به ايده‌هاي جديد داشته باشيد
[ترجمه ترگمان]توصیه می شود یک رویکرد ذهنی باز به ایده های جدید داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All, right - minded ` people will be surely shocked by this outrage.
[ترجمه گوگل]همه افراد درست فکر مطمئناً از این خشم شوکه خواهند شد
[ترجمه ترگمان]همه افراد با ذهن راست قطعا از این خشم شوکه خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I wouldn't have minded if she'd asked me first.
[ترجمه گوگل]من بدم نمی آمد اگر او ابتدا از من می پرسید
[ترجمه ترگمان]اگر اول از من خواسته بود اهمیتی نمی دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Designers are becoming more and more commercially minded.
[ترجمه گوگل]طراحان بیشتر و بیشتر به سمت تجاری می روند
[ترجمه ترگمان]طراحان در حال توسعه بیشتر و more تجاری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our bloody - minded foreman wouldn't give us a tea break.
[ترجمه گوگل]سرکارگر خون آلود ما به ما چای نمی دهد
[ترجمه ترگمان]سرکارگر - ما به ما یک استراحت چای نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She never minded how hot it was.
[ترجمه گوگل]او هرگز اهمیتی نمی داد که چقدر گرم است
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت فکرش را هم نمی کرد که چقدر گرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• inclined; disposed to think in a particular manner (e.g. broad-minded)
-minded combines with adjectives to form new adjectives which describe the way a person thinks.
-minded combines with nouns to form adjectives that describe people who are interested in or concerned about a particular thing.
if someone is minded to do something, they want or intend to do it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مورد نظر
دارای ایده یا فکر و نظر خوب ( کاربردی )
institution - minded
سازمان نگر

بپرس