mimicry

/ˈmɪmɪkri//ˈmɪmɪkri/

معنی: تقلید، شکلک سازی
معانی دیگر: تقلید درآوری، لال بازی، ادای کسی را درآوردن، وانمایی، والوچی

جمله های نمونه

1. He has a gift for mimicry.
[ترجمه امیرمحمد] او تو تقلید کردن استعداد داره
|
[ترجمه گوگل]او استعداد تقلید دارد
[ترجمه ترگمان]استعداد تقلید کردن داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This is not simple mimicry, which would only entail being the same bright colour as a distasteful species.
[ترجمه گوگل]این تقلید ساده نیست، که فقط مستلزم همان رنگ روشن یک گونه ناپسند است
[ترجمه ترگمان]این یک تقلید ساده نیست، که فقط شامل یک رنگ روشن به عنوان یک گونه ناخوشایند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Similarly, mimicry of the expressions, stance and actions of a truly violent encounter can represent an intention or threat.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، تقلید از عبارات، موضع گیری ها و اعمال یک برخورد واقعاً خشونت آمیز می تواند نشان دهنده یک قصد یا تهدید باشد
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، تقلید بیان، موضع و رفتار یک برخورد واقعا خشن می تواند نشان دهنده قصد یا تهدید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Parrots specialize in vocal mimicry.
[ترجمه گوگل]طوطی ها در تقلید صوتی تخصص دارند
[ترجمه ترگمان]طوطی ها در تقلید آوایی تخصص دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Dolphins have a remarkable capacity for vocal mimicry, and they learn to imitate sounds very accurately and quickly.
[ترجمه گوگل]دلفین ها ظرفیت قابل توجهی برای تقلید صوتی دارند و یاد می گیرند که صداها را بسیار دقیق و سریع تقلید کنند
[ترجمه ترگمان]دلفین ها ظرفیت قابل توجهی برای تقلید آوایی دارند و یاد می گیرند که از صداها بسیار دقیق و سریع تقلید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The final multifaceted perfection of mimicry has been put together by the summed natural selection provided by many different species of predators.
[ترجمه گوگل]کمال چند وجهی نهایی تقلید توسط جمع بندی انتخاب طبیعی ارائه شده توسط گونه های مختلف شکارچیان گردآوری شده است
[ترجمه ترگمان]نسخه نهایی چند جانبه تقلید، توسط یک انتخاب طبیعی متراکم که توسط بسیاری از گونه های مختلف شکارچیان ارایه شده است، کنار هم قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The individuality, immediacy and mimicry in computer games satisfy the needs from these people.
[ترجمه گوگل]فردیت، بی واسطه بودن و تقلید در بازی های رایانه ای نیازهای این افراد را برآورده می کند
[ترجمه ترگمان]فردیت، فوریت و تقلید در بازی های رایانه ای نیازهای این افراد را ارضا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The essay is about the onomatopoeic words and mimicry words in Japanese, discuses their use and origin.
[ترجمه گوگل]این انشا در مورد واژه‌های انوماتوپئیک و کلمات تقلیدی در ژاپنی است و کاربرد و منشأ آنها را مورد بحث قرار می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله در مورد کلمات onomatopoeic و تقلید کلمات در زبان ژاپنی، discuses استفاده و منشا آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Batesian mimicry - In this type of mimicry a harmless signaler imitates a dangerous one.
[ترجمه گوگل]تقلید Batesian - در این نوع تقلید یک سیگنال دهنده بی ضرر از سیگنال خطرناک تقلید می کند
[ترجمه ترگمان]در این نوع تقلید، یک signaler بی ضرر یک آدم خطرناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We are drawn to mimicry and disturbed by it too.
[ترجمه گوگل]ما به تقلید کشیده می شویم و از آن نیز آشفته می شویم
[ترجمه ترگمان]ما هم مجذوب mimicry و هم از این موضوع ناراحت می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mimicry "may have adaptive value, " the Dutch team concluded, "enhancing the chances of successful procreation of those members of a species who adopt this specific behavior. "
[ترجمه گوگل]تیم هلندی نتیجه گرفت که تقلید "ممکن است ارزش تطبیقی ​​داشته باشد، شانس تولید مثل موفقیت آمیز اعضای گونه ای را که این رفتار خاص را اتخاذ می کنند، افزایش می دهد "
[ترجمه ترگمان]تیم هلندی به این نتیجه رسید که \"ممکن است ارزش انطباقی داشته باشد\" و \" احتمال نسل موفق آن اعضای یک گونه را افزایش می دهد که این رفتار خاص را می پذیرند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The game the mimicry an item in the Olympics do.
[ترجمه گوگل]بازی تقلید یک آیتم در المپیک انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]بازی در حال تقلید از یک مورد در بازی های المپیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Within another year the boy's gift for mimicry had become slave row's favorite entertainment.
[ترجمه گوگل]ظرف یک سال دیگر هدیه پسر برای تقلید به سرگرمی مورد علاقه ردیف برده تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]در عرض یک سال دیگر، هدیه پسر برای تقلید، سرگرمی مورد علاقه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mimicry can also be a great way preen, or learn, or make a new friend.
[ترجمه گوگل]تقلید همچنین می تواند یک راه عالی برای تلقین، یادگیری، یا ایجاد یک دوست جدید باشد
[ترجمه ترگمان]هم چنین Mimicry می تواند یک راه عالی برای preen یا یادگیری یا ایجاد یک دوست جدید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Language learning usually necessitates conscious mimicry.
[ترجمه گوگل]یادگیری زبان معمولاً به تقلید آگاهانه نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]یادگیری زبان معمولا مستلزم تقلید آگاهانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقلید (اسم)
fake, simulation, farce, burlesque, imitation, emulation, mimicry, mime, mimesis

شکلک سازی (اسم)
mimicry

تخصصی

[زمین شناسی] همگونی تشابه ظاهری بین ارگانیسمها یا بین یک موجود زنده و محیط اطراف آن، از این همانندی به عنوان ابزاری برای اختفا، محافظت یا ... استفاده می شود.

انگلیسی به انگلیسی

• art or practice of mimicking, mime; imitation, close resemblance (also of animals)
mimicry is the action of mimicking someone or something.

پیشنهاد کاربران

۱. تقلید. ادا ۲. همرنگی استتاری
مثال:
Even some plants use mimicry.
حتی بعضی از گیاهان از همرنگی استتاری استفاده می کنند.
این واژه دو معنی داره
۱. ادای کسی رو درآوردن یا مهارت تقلید رفتار یک شخصی یا چیزی به منظور سرگرمی یا مسخره کردن
۲. وقتی یک حیوان شبیه صورت یا قسمتی از بدن یک موجود دیگه باشه
مثلا صورت جغد شبیه بال بعضی از پروانه هاس
mimicrymimicry
ادابازی

بپرس