mimic

/ˈmɪmɪk//ˈmɪmɪk/

معنی: مقلد، دست انداختن تقلیدی، تقلید کردن، مسخرگی کردن
معانی دیگر: نمودین، دروغی، ساختگی، وانمودشده، (معمولا برای دست انداختن) تقلید (کسی را) درآوردن، ادای کسی را درآوردن، والوچیدن، همانند شدن با، همگون شدن، تطابق پیدا کردن با، تقلیدگر، وانماگر، متمایل به تقلید (از دیگران و غیره)، وابسته به تقلید، تقلیدی، وانمودین، وانمایانه، وانمودگر، اداگر، والوچگر

جمله های نمونه

1. mimic tears
اشک های وانمودشده

2. the mimic spears of the opera stage
نیزه های دروغی (ساختگی) صحنه ی اپرا

3. to mimic the accent of a kashani man
تقلید لهجه ی یک مرد کاشی را درآوردن

4. he could mimic his boss well
او می توانست خوب ادای رئیسش را درآورد.

5. some animals mimic their environment
برخی حیوانات با محیط خود همگون می شوند.

6. The computer model is able to mimic very closely the actions of a golfer.
[ترجمه شیما] مدل کامپیوتر مذکور قادر به تقلید اکثر اعمال یک گلف باز است
|
[ترجمه شان] مدل کامپیوتری، توانایی تقلید فعالیت های یک گلف باز را ( با تشابه نزدیک به اصل ) دارد.
|
[ترجمه گوگل]مدل کامپیوتری قادر است از نزدیک اقدامات یک گلف باز را تقلید کند
[ترجمه ترگمان]مدل کامپیوتری قادر به تقلید از اقدامات یک گلف باز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He could mimic all the teachers' accents.
[ترجمه گوگل]او می توانست تمام لهجه های معلمان را تقلید کند
[ترجمه ترگمان]او می توانست همه اساتید را تقلید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was a splendid mimic and loved to imitate Winston Churchill.
[ترجمه گوگل]او یک مقلد باشکوه بود و دوست داشت از وینستون چرچیل تقلید کند
[ترجمه ترگمان]تقلید می کرد و از ین ستون چرچیل خوشش می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The symptoms of hyperventilation can mimic all the symptoms of anxiety and chronic stress.
[ترجمه فرهاد] علائم نفس نفس زدن می تواند از نشانه های اضطراب و استرس مزمن باشد
|
[ترجمه شان] علائم تنفس بیش از حد معمول ( نفس نفس زدن ) ، می تواند نمودی از همه نشانه های اضطراب و استرس مزمن باشد.
|
[ترجمه گوگل]علائم هیپرونتیلاسیون می تواند تمام علائم اضطراب و استرس مزمن را تقلید کند
[ترجمه ترگمان]علایم of می توانند همه نشانه های اضطراب و استرس مزمن را تقلید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Neural networks are computer systems which mimic the workings of the brain.
[ترجمه گوگل]شبکه های عصبی سیستم های کامپیوتری هستند که عملکرد مغز را تقلید می کنند
[ترجمه ترگمان]شبکه های عصبی سیستم های کامپیوتری هستند که عملکرد مغز را تقلید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Designing silicon chips to mimic human organs sounds fanciful.
[ترجمه گوگل]طراحی تراشه های سیلیکونی برای تقلید از اندام های انسان خیالی به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]استفاده از تراشه های سیلیکونی برای تقلید از اندام های انسان، عجیب به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He could mimic anybody.
[ترجمه گوگل]او می توانست از هر کسی تقلید کند
[ترجمه ترگمان] اون میتونه هر کسی رو تقلید کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She learned to mimic at the age of five.
[ترجمه گوگل]او در پنج سالگی تقلید را یاد گرفت
[ترجمه ترگمان]یاد گرفت که در پنج سالگی از او تقلید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Europe should not try to mimic Japan: we have to find our own path to successful modernisation.
[ترجمه گوگل]اروپا نباید سعی کند ژاپن را تقلید کند: ما باید مسیر خود را برای نوسازی موفق پیدا کنیم
[ترجمه ترگمان]اروپا نباید سعی کند از ژاپن تقلید کند: ما باید مسیر خود را برای پیشرفته سازی موفقیت آمیز بیابیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In a mirage the desert will mimic a lake.
[ترجمه فرهاد] در سراب بیابان به شکل دریاچه خواهد بود
|
[ترجمه گوگل]در یک سراب، بیابان شبیه یک دریاچه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]صحرا در سرابی از دریاچه تقلید خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The robot was programmed to mimic a series of human movements.
[ترجمه گوگل]این ربات طوری برنامه ریزی شده بود که یک سری حرکات انسان را تقلید کند
[ترجمه ترگمان]ربات برای تقلید از مجموعه ای از حرکات انسان برنامه ریزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مقلد (اسم)
zany, mimic, clown, mime, emulator, imitator, merry-andrew

دست انداختن تقلیدی (اسم)
mimic

تقلید کردن (فعل)
assume, simulate, imitate, mimic, emulate, pattern

مسخرگی کردن (فعل)
mimic, buffoon, clown

تخصصی

[برق و الکترونیک] می میک مخفف برنامه microwave/ millimeter wave monolithic integarated که در اداره دفاع آمریکا برای تشویق به تولید اقتصادی مدارهای ریز موج گالیم آرسنیدی (GaAs ) در کاربردهای دفاعی آغاز شد. برنامه صنعتی معادل با ریز موج گالیم آرسنیدی برنامه VHSIC است .
[ریاضیات] تقلید کردن

انگلیسی به انگلیسی

• pantomimist; one who is clever at imitation
imitate, copy or resemble closely; imitate in an offensive manner, ape
imitative, simulated; being a reproduction; of the nature of mimicry
if you mimic someone's actions or voice, you imitate them in an amusing or entertaining way.
a mimic is a person who is able to mimic people.

پیشنهاد کاربران

همسان بودن هم معنی می دهد
To copy the way something sounds, looks , move
ادای کسی یا چییزی را دراوردن
تقلید کردن
mimic ( v, n ) ( mɪmɪk ) =to copy the way sb speaks, moves, behaves, etc. , especially in order to make other people laugh, e. g. She's always mimicking the teachers. mimicry ( n )
mimic
در برق و رایانه
تقلید کردن, مدل کامپیوتر مذکور قادر به تقلید اکثر اعمال یک گلف باز است
الگو قرار دادن
e. g. your child will observe and mimic these cautious and hesitant behavior.
ادای کسی را درآوردن , تقلید کردن ؛ تقلید کننده
# She could mimic his boss perfectly
# He could mimic all the teachers' accents
# Some animals mimic their environment
# The robot was programmed to mimic a series of human movements
# She's a brilliant mimic
mimic that of sth
خود را شبیه چیزی نشان دادن
one of the GERD symptom is chest pain which can mimic that of angina
mimic ( verb ) = ادای کسی را در آوردن ( جهت شوخی و تمسخر ) ، تقلید کردن
Definition =کپی برداری یک عمل ، کپی کردن نحوه گفتار یا رفتار شخصی ، به ویژه برای خنداندن مردم ، یا رفتار یا عملکرد آنها دقیقاً به همان روشی که چیزی یا شخص دیگر ی دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف : imitate
مثال :
I can mimic my boss well.
من به خوبی می توانم ادای رئیسم را در بیاورم.
mimic ( noun ) = مقلد، تقلید گر
مثال :
She is a great mimic.
او مقلد بسیار خوبی است

شبیه سازی
تقلید کردن
mimique ( فرانسوی ) : تغییر حرکات چهره و صورت ـ با تغییر حرکات صورت مطلبی را بیان کردن
شبیه بودن
if an animal mimics something, it looks or sounds very like it:
a fly whose size and colour exactly mimics that of the wasp
مگسی که اندازه و رنگ آن دقیقاً شبیه زنبور است
( لانگمن )
میمون
به نظر می رسد این واژه هم خانواده همان واژه mimeo در انگلیسی باشد و البته احتمالاً این واژه نیز مانند بسیاری از واژه ها است که در طول تاریخ از یک منشأ یکسان نشأت گرفته اند. همانطور که می دانید بسیاری از زبان ها جدشان یکی است و بنابراین لغاتی داریم که در زبان هایی مثل انگلیسی، هندی، عربی، فارسی و. . . فقط با کمی تفاوت در تلفظ به شکل یکسانی وجود دارند. ( مانند واژه �ایمن� که در بسیاری از زبان ها به همین معنی با کمی تفاوت در تلفظ استفاده می شود )
...
[مشاهده متن کامل]


میمون : پیشوند Mimeo یا mimo به معنی imitate ( تقلید کردن ) است. واژه میمیک ( mimic ) هم از همین ریشه است؛ یعنی شکل کلی صورت از چه الگویی تقلید می کند.
تقلیدکار
ادای کسی را در آوردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس