millionaire

/ˌmɪljəˈner//ˌmɪlɪəˈneə/

معنی: میلیونر
معانی دیگر: پولدار، کسی که یک میلیون از واحد پول معینی را دارا باشد

جمله های نمونه

1. a whimsical millionaire
یک میلیونر هوسباز

2. He became a millionaire when he was still young.
[ترجمه گوگل]او زمانی که هنوز جوان بود میلیونر شد
[ترجمه ترگمان]وقتی جوان بود میلیونر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He spends as if he were a millionaire.
[ترجمه گوگل]او طوری خرج می کند که انگار یک میلیونر است
[ترجمه ترگمان]مثل اینکه میلیونر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Now a millionaire, he typifies the self-made man.
[ترجمه گوگل]او اکنون یک میلیونر است، او نمونه مرد خودساخته است
[ترجمه ترگمان] حالا یه میلیونر، اون آدم self
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Jackie sees the comedy in her millionaire husband's thrifty habits.
[ترجمه گوگل]جکی کمدی را در عادات صرفه جویانه شوهر میلیونر خود می بیند
[ترجمه ترگمان]جکی آن کمدی را که در عادات thrifty شوهر her است می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jane married a millionaire.
[ترجمه گوگل]جین با یک میلیونر ازدواج کرد
[ترجمه ترگمان] جین با یه میلیونر ازدواج کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She married a millionaire just about to croak.
[ترجمه گوگل]او با یک میلیونر ازدواج کرد که در آستانه غر زدن بود
[ترجمه ترگمان]اون با یه میلیونر ازدواج کرد که داره گریه می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is a millionaire recluse who refuses to give interviews.
[ترجمه گوگل]او یک میلیونر گوشه نشین است که از مصاحبه امتناع می کند
[ترجمه ترگمان]او a است که از دادن مصاحبه خودداری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His claims to be a millionaire are just wishful thinking.
[ترجمه گوگل]ادعاهای او مبنی بر میلیونر بودن فقط یک آرزو است
[ترجمه ترگمان]ادعای او مبنی بر اینکه یک میلیونر است فقط یک فکر پوچ و واهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She's a millionaire in her own right.
[ترجمه گوگل]او برای خودش یک میلیونر است
[ترجمه ترگمان]او در حق خودش یک میلیونر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The university was founded by a millionaire philanthropist.
[ترجمه گوگل]این دانشگاه توسط یک بشردوست میلیونر تاسیس شد
[ترجمه ترگمان]این دانشگاه توسط یک فرد نیکوکار تاسیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The millionaire lived in complete isolation from the outside world.
[ترجمه گوگل]این میلیونر در انزوای کامل از دنیای بیرون زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]میلیونر در انزوای کامل از دنیای بیرون زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His father was a self - made millionaire.
[ترجمه گوگل]پدرش یک میلیونر خودساخته بود
[ترجمه ترگمان]پدرش میلیونر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was rumoured to be a millionaire.
[ترجمه گوگل]شایعه شده بود که او یک میلیونر است
[ترجمه ترگمان]چو افتاده بود که میلیونر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That venture made him a millionaire.
[ترجمه گوگل]این سرمایه گذاری او را به یک میلیونر تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]این کار او را میلیونر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میلیونر (اسم)
millionaire

انگلیسی به انگلیسی

• one whose wealth amounts to a million dollars or more; very wealthy person
a millionaire is a rich person who has money or property worth at least a million pounds or dollars.

پیشنهاد کاربران

میلیونر
مثال:
They believed they would become millionaire.
آنها باور داشتند که میلیونر خواهند شد.
میلیونر، پولدار

بپرس