millimetre

/ˈmɪlɪmiːtər//ˈmɪlɪmiːtə/

معنی: میلیمتر
معانی دیگر: یک هزارم متر

جمله های نمونه

1. The bullet missed his head by a millimetre.
[ترجمه گوگل]گلوله یک میلی متر از سرش رد شد
[ترجمه ترگمان]یه سر سوزن سرش رو از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The cutter is accurate to within ? a millimetre.
[ترجمه گوگل]کاتر به داخل دقیق است؟ یک میلی متر
[ترجمه ترگمان]تیز کردن صحیح است؟ یه سر سوزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Physically he had been just one millimetre closer to Doreen than ever before, but emotionally he had crossed a frontier.
[ترجمه گوگل]از نظر فیزیکی او فقط یک میلی متر از همیشه به دورین نزدیکتر شده بود، اما از نظر احساسی از مرز عبور کرده بود
[ترجمه ترگمان]از نظر جسمی فقط یک عقربه داشت که قبل از همیشه به دورین نزدیک تر بود، اما از لحاظ احساسی از مرز گذشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The glass is only one millimetre thick, and is pale amethyst in colour.
[ترجمه گوگل]این شیشه تنها یک میلی متر ضخامت دارد و به رنگ آمیتیست کم رنگ است
[ترجمه ترگمان]شیشه فقط یک سانتیمتر ضخامت دارد و رنگ به رنگ بنفش کم رنگ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The adult worm is about 1 millimetre long and consists of only about 1000 body cells and thousands of germ cells.
[ترجمه گوگل]کرم بالغ حدود 1 میلی متر طول دارد و تنها از حدود 1000 سلول بدن و هزاران سلول زایا تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]کرم بزرگسالان حدودا ۱ millimetre است و متشکل از حدود ۱۰۰۰ سلول بدن و هزاران سلول میکروب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Male speaker I thought one millimetre was good enough on this kind of car.
[ترجمه گوگل]اسپیکر نر من فکر می کردم یک میلی متر برای این نوع ماشین خوب است
[ترجمه ترگمان]speaker نر من فکر می کردم یک millimetre در این نوع ماشین به اندازه کافی خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A tolerance of one millimetre means that the measurement has to be within one millimetre of what has been specified.
[ترجمه گوگل]تحمل یک میلی متر به این معنی است که اندازه گیری باید در یک میلی متر از آنچه مشخص شده است باشد
[ترجمه ترگمان]تحمل یک millimetre به این معنی است که اندازه گیری باید در یک مرحله از آنچه مشخص شده، باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He did not move his fingers a millimetre.
[ترجمه گوگل]انگشتانش را یک میلیمتر تکان نمی داد
[ترجمه ترگمان]انگشتش را تکان داد و گفت: نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If an animal moves a millimetre out of the state park zones, it's dead.
[ترجمه گوگل]اگر حیوانی یک میلی متر از مناطق پارک ایالتی حرکت کند، مرده است
[ترجمه ترگمان]اگر یک حیوان از مناطق پارک ایالتی خارج شود، مرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One millimetre to the left and who knows?
[ترجمه گوگل]یک میلی متر به سمت چپ و چه کسی می داند؟
[ترجمه ترگمان]یه سر سوزن به چپ و کی می دونه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The millimetre thick displays weigh only a few grams and operate on two to five volts.
[ترجمه گوگل]نمایشگرهای ضخامت میلی متری تنها چند گرم وزن دارند و با دو تا پنج ولت کار می کنند
[ترجمه ترگمان]نمایش های ضخیم millimetre فقط چند گرم وزن دارند و روی دوتا پنج ولت کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The coats, made of polythene sheet 0. 05 millimetre thick, are fitted on the sheep after shearing.
[ترجمه گوگل]کت ها از ورق پلی اتیلن به ضخامت 0 05 میلی متر پس از برش بر روی گوسفندان نصب می شوند
[ترجمه ترگمان]کت و شلواری که از نمره ۱۰ ساخته شده بو پنج سانتیمتر ضخامت دارد و بعد از پشم چینی هم به گوسفندها وصل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When the little sixteen - millimetre film is blown up to standard size, the image often blurs.
[ترجمه گوگل]هنگامی که فیلم شانزده میلی متری کوچک به اندازه استاندارد منفجر می شود، تصویر اغلب تار می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی که فیلم شانزده - به اندازه استاندارد منفجر می شود، تصویر اغلب محو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The silicon chips are less than a millimetre thick.
[ترجمه گوگل]ضخامت تراشه های سیلیکونی کمتر از یک میلی متر است
[ترجمه ترگمان]تراشه های سیلیکونی (silicon)کم تر از a ضخیم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The calculations were exact to the nearest millimetre.
[ترجمه گوگل]محاسبات دقیق به میلی متر بود
[ترجمه ترگمان]محاسبات ما دقیقا به the millimetre شباهت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میلیمتر (اسم)
millimeter, millimetre

انگلیسی به انگلیسی

• metric unit of length equal to one thousandth of a meter
a millimetre is a unit of length equal to one tenth of a centimetre.

پیشنهاد کاربران

بپرس