millimeter

/ˈmɪləˌmitər//ˈmɪləˌmitə/

معنی: میلیمتر
معانی دیگر: یک هزارم متر، میلی متر (مخفف آن: mm) (انگلیس: millimetre)

جمله های نمونه

1. The silicon chip is less than a millimeter thick.
[ترجمه گوگل]ضخامت تراشه سیلیکونی کمتر از یک میلی متر است
[ترجمه ترگمان]تراشه سیلیکون کم تر از یک میلیمتر ضخامت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I have to shave a few millimeters off the bottom of the door to make it shut.
[ترجمه گوگل]باید چند میلی متر از پایین در را بتراشم تا بسته شود
[ترجمه ترگمان]باید چند میلیمتر به پایین در بزنم تا بسته بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In order to improve the gain of millimeter wave(MMW) microstrip antenna array, a novel method based on active circuits and phase adjustment by dielectric loaded microstrip line was presented.
[ترجمه گوگل]به منظور بهبود بهره آرایه آنتن میکرواستریپ موج میلیمتری (MMW)، یک روش جدید مبتنی بر مدارهای فعال و تنظیم فاز توسط خط میکرو نواری با بار دی الکتریک ارائه شد
[ترجمه ترگمان]به منظور افزایش بهره موج میلیمتری (MMW)، یک روش جدید مبتنی بر مدارهای فعال و تنظیم فاز با خط مایکرواستریپ با بار الکتریکی بار الکتریکی ارایه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With a small whoosh, one of four 15- millimeter projectiles streaks from the munition pod strapped to his wrist.
[ترجمه گوگل]یکی از چهار پرتابه 15 میلی‌متری با یک فوش کوچک، از غلاف مهمات که به مچ دستش بسته می‌شود، می‌آید
[ترجمه ترگمان]با یک حرکت خفیف، یکی از چهار میلیمتر از گلوله های توپ به مچ دستش فشار می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Petiolar modena, chief instrument 3 millimeter, without wool.
[ترجمه گوگل]دمبرگ مودنا، ساز اصلی 3 میلیمتری، بدون پشم
[ترجمه ترگمان]Petiolar modena، ابزار اصلی ۳ میلیمتر، بدون پشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Expanding of Field-of-view for small F-number millimeter wave focal plane imaging is analyzed in this paper.
[ترجمه گوگل]گسترش میدان دید برای تصویربرداری صفحه کانونی موج کوچک با عدد F میلیمتری در این مقاله تحلیل شده است
[ترجمه ترگمان]توسعه دیدگاه میدان از نظر میدان های کانونی موج میلیمتری کوچک در این مقاله مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A millimeter is one - thousandth of a meter.
[ترجمه گوگل]میلی متر یک هزارم متر است
[ترجمه ترگمان]یک میلیمتر یک هزارم متر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The technology of millimeter wave guidance is still in its infancy now.
[ترجمه گوگل]فناوری هدایت امواج میلی متری هنوز در مراحل اولیه است
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی راهنمای موج میلیمتری در حال حاضر هنوز در حال تکوین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I commonly use the Olympus 100 millimeter telephoto lens.
[ترجمه گوگل]من معمولا از لنز 100 میلی متری تله فوتو Olympus استفاده می کنم
[ترجمه ترگمان]من معمولا از لنز تله فوتو ۱۰۰ میلیمتری استفاده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Millimeter wave scanners beam radio waves over the body to create a three-dimensional image.
[ترجمه گوگل]اسکنرهای موج میلی متری امواج رادیویی را بر روی بدن پرتاب می کنند تا تصویری سه بعدی ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]اسکنرهای موج الکترومغناطیس امواج رادیویی را بر روی بدنه ایجاد می کنند تا یک تصویر سه بعدی ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Widely used in guidance and remote sensing, millimeter wave radiometer is a typical microwave passive detection system.
[ترجمه گوگل]رادیومتر موج میلی متری که به طور گسترده در هدایت و سنجش از دور استفاده می شود، یک سیستم تشخیص غیرفعال مایکروویو معمولی است
[ترجمه ترگمان]بطور گسترده مورد استفاده در راهنمایی و سنجش از راه دور، radiometer موج میلیمتری یک سیستم تشخیص غیرفعال مایکروویو معمولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the back of the truck was a 7 millimeter rapid-fire machine gun.
[ترجمه گوگل]در پشت کامیون یک مسلسل 7 میلی متری شلیک سریع قرار داشت
[ترجمه ترگمان]پشت کامیون، یک مسلسل ۷ مسلسل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The painfully slow elevators, whose speed can be measured in millimeters per hour.
[ترجمه گوگل]آسانسورهای آهسته آهسته ای که سرعت آنها را می توان بر حسب میلی متر در ساعت اندازه گیری کرد
[ترجمه ترگمان]آسانسور آهسته آهسته که سرعت آن را می توان با میلیمتر در هر ساعت اندازه گیری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The main criterion for subdivision of the detrital rocks is grain size, given as the diameter of the grain in millimeters.
[ترجمه گوگل]معیار اصلی برای تقسیم بندی سنگ های آواری اندازه دانه است که به عنوان قطر دانه به میلی متر داده می شود
[ترجمه ترگمان]معیار اصلی برای تقسیم بندی سنگ های detrital اندازه دانه است که به اندازه قطر دانه در میلی متر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میلیمتر (اسم)
millimeter, millimetre

تخصصی

[برق و الکترونیک] میلی متر یک هزارم متر .
[مهندسی گاز] میلی متر

انگلیسی به انگلیسی

• metric unit of length equal to one thousandth of a meter

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم meter/metr
📌 این ریشه، معادل "measure" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "measure" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 meter: a device used to ‘measure’ length, volume, or energy
🔘 metric: related to a system of ‘measurement’
🔘 kilometer: a unit that ‘measures’ distance equal to 1, 000 meters
🔘 centimeter: a unit that ‘measures’ length, equal to one - hundredth of a meter
🔘 millimeter: a unit that ‘measures’ length, equal to one - thousandth of a meter
🔘 barometer: an instrument used to ‘measure’ atmospheric pressure
🔘 thermometer: a device used to ‘measure’ temperature
🔘 speedometer: an instrument used to ‘measure’ speed
🔘 diameter: a line ‘measuring’ across a circle through its center
🔘 perimeter: the outer boundary ‘measuring’ the distance around a shape
🔘 altimeter: an instrument that ‘measures’ altitude
🔘 odometer: a device that ‘measures’ the distance traveled by a vehicle
🔘 seismometer: an instrument used to ‘measure’ earthquake movements
🔘 symmetry: the quality of having equal ‘measurement’ on both sides
🔘 telemeter: an instrument used to ‘measure’ distances remotely

بپرس