دور و اطراف چرخیدن، پرسه زدن، پلکیدن
( گیج و منگ ) به این سو و آن سو رفتن
Wander/move/circulate around in a confused or disorderly manner
The little knot of people had been milling around the gray buliding.
( گیج و منگ ) به این سو و آن سو رفتن
قدم زدن بدون رفتن به جایی
مثلا هنگامی که منتظر اتوبوس هستید
مثلا هنگامی که منتظر اتوبوس هستید
پرسه زدن، ول گشتن، پلکیدن