milker

/ˈmɪlkər//ˈmɪlkə/

(آدم یا دستگاه) شیردوش، دوشگر، دستگاه شیردوشی، شیر دوش، جانورشیرده

جمله های نمونه

1. That cow is a good milker.
[ترجمه گوگل]آن گاو شیردوش خوبی است
[ترجمه ترگمان] اون گاوه \"milker\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Henry Milker is a hand-operated vacuum pump.
[ترجمه گوگل]Henry Milker یک پمپ وکیوم دستی است
[ترجمه ترگمان]\"هنری milker\" پمپ خلا دستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Henry Milker is a hand - operated pump.
[ترجمه گوگل]Henry Milker یک پمپ دستی است
[ترجمه ترگمان]\"هنری milker\" یک پمپ دستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He, he says . Milker Milkers should always wash and.
[ترجمه گوگل]او می گوید شیردوش همیشه باید شسته و
[ترجمه ترگمان]می گوید: او Milker Milkers همیشه باید شسته بشه و
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Hery Henry Milker is a hand operated vampire pomphand - operated vacuum pump.
[ترجمه گوگل]Hery Henry Milker یک پمپ وکیوم خون آشام دستی است که کار می کند
[ترجمه ترگمان]\"هنری Henry\" (Hery هنری milker)یک پمپ خلا با قدرت pomphand vampire است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The average milking time with the Henry Milker is 10 minutes.
[ترجمه گوگل]میانگین زمان شیردوشی با Henry Milker 10 دقیقه است
[ترجمه ترگمان]زمان شیری متوسط با هنری milker ۱۰ دقیقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sixty percent of the farmhands were women, including nearly all the milkers.
[ترجمه گوگل]شصت درصد مزرعه داران را زنان تشکیل می دادند، از جمله تقریباً همه دوشندگان
[ترجمه ترگمان]شصت درصد از farmhands زن بودند، از جمله تقریبا همه the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The most notable sight was a Bedouin woman in a burka squatting down to test the udders of a goat and rejecting it as not a promising milker.
[ترجمه گوگل]قابل توجه ترین منظره، زنی بادیه نشین با برقع بود که برای آزمایش پستان بزی چمباتمه زده بود و آن را به عنوان یک شیردوش امیدوارکننده رد می کرد
[ترجمه ترگمان]The دید یک زن بدوی بود که از چادر چمباتمه زده بود تا پستان بز را آزمایش کند و آن را به عنوان یک milker امیدبخش رد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who milks, one who extracts milk from cows or other animals; animal that is milked; milking device

پیشنهاد کاربران

دامپزشکی و علوم دامی
کارگر شیردوش
معادل دقیق این کلمه میشه پستون ( خانم )
به مثال توجه کنید.
مثال:
Anna got some milkers

بپرس