militia

/məˈlɪʃə//mɪˈlɪʃə/

معنی: امنیه، نیروی نظامی، مجاهدین، جنگجویان غیر نظامی
معانی دیگر: نیروی شبه نظامی، ارتش سانه، میلیشا، نیروی نظامی بومی

جمله های نمونه

1. organized militia
ارتش سانه ی سازمان دار

2. unorganized militia
ارتش سانه ی بی سازمان

3. Our militia fired off volley after volley from anti - aircraft artillery.
[ترجمه گوگل]شبه نظامیان ما رگبار گلوله از توپخانه ضدهوایی شلیک کردند
[ترجمه ترگمان]نیروهای شبه نظامی ما پس از شلیک از توپخانه ضد هوایی شلیک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The militia in Lebanon has agreed to pull out of Beirut.
[ترجمه گوگل]شبه نظامیان در لبنان با خروج از بیروت موافقت کردند
[ترجمه ترگمان]شبه نظامیان در لبنان توافق کرده اند که از بیروت بیرون بیایند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The militia responded by saying it would retaliate against any attacks.
[ترجمه گوگل]شبه‌نظامیان در پاسخ گفتند که در برابر هرگونه حمله تلافی خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]این گروه شبه نظامی با گفتن اینکه این اقدام علیه هر حمله ای تلافی خواهد کرد، واکنش نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There's a building guarded by the local militia at the corner of the street.
[ترجمه گوگل]ساختمانی وجود دارد که توسط شبه نظامیان محلی در گوشه خیابان محافظت می شود
[ترجمه ترگمان]در گوشه خیابان، یک ساختمان محلی برای محافظت از قوای دفاع محلی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The militia succeeded in ambushing the invading enemy soldiers.
[ترجمه گوگل]شبه نظامیان موفق به کمین سربازان متجاوز دشمن شدند
[ترجمه ترگمان]شبه نظامیان موفق شدند که سربازان دشمن را مورد حمله قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The militia is / are sometimes used for dealing with riots.
[ترجمه گوگل]شبه نظامیان گاهی برای مقابله با شورش ها استفاده می شوند
[ترجمه ترگمان]شبه نظامیان گاهی اوقات برای مقابله با شورش استفاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The government called out the militia to help cope with the rioting.
[ترجمه گوگل]دولت از شبه نظامیان خواست تا در مقابله با شورش کمک کنند
[ترجمه ترگمان]دولت از شبه نظامیان خواست تا به مقابله با این شورش کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The free Negro militia ingratiated themselves with the white community by offering to assist in military operations against the slaves.
[ترجمه گوگل]شبه نظامیان آزاد سیاهپوست با پیشنهاد کمک در عملیات نظامی علیه بردگان، خود را با جامعه سفیدپوستان خشنود کردند
[ترجمه ترگمان]میلیشیا سیاه از طریق ارائه کمک به عملیات نظامی علیه بردگان خود را با جامعه سفید کشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In Czechoslovakia, the People's Militia perform a similar role.
[ترجمه گوگل]در چکسلواکی، شبه نظامیان خلق نقشی مشابه دارند
[ترجمه ترگمان]در چکسلواکی، شبه نظامیان مردم نقش مشابهی را ایفا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Twenty years of litigation followed before militia leader John D. . Lee paid for the massacre with his life.
[ترجمه گوگل]بیست سال دعوی قضایی پیش از رهبر شبه نظامیان جان دی لی تاوان قتل عام را با جانش پرداخت
[ترجمه ترگمان]بیست سال دعوی قضایی پس از آن اتفاق افتاد که رهبر شبه نظامیان جان دی لی برای قتل عام با جانش پرداخت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Army commanders were preparing to dislodge the militia from the capital.
[ترجمه گوگل]فرماندهان ارتش در حال آماده شدن برای بیرون راندن شبه نظامیان از پایتخت بودند
[ترجمه ترگمان]فرماندهان ارتش در حال آماده شدن برای بیرون راندن شبه نظامیان از پایتخت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The two militia leaders had been boycotting the Cabinet for several months.
[ترجمه گوگل]این دو رهبر شبه نظامیان چندین ماه بود که کابینه را تحریم کرده بودند
[ترجمه ترگمان]دو رهبر شبه نظامی چند ماه است که این کابینه را تحریم کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. According to the Bolsheviks' own admission, the local militia was incapacitated.
[ترجمه گوگل]طبق اعتراف خود بلشویک ها، شبه نظامیان محلی ناتوان بودند
[ترجمه ترگمان]با توجه به پذیرش بلشویک ها، قوای دفاع محلی از کار افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

امنیه (اسم)
gendarmerie, militia

نیروی نظامی (اسم)
militia, military force

مجاهدین (اسم)
militia

جنگجویان غیر نظامی (اسم)
militia

انگلیسی به انگلیسی

• reserve army of citizens that are called upon during emergencies; underground citizen's paramilitary group whose goal is to defend individual rights against interference by the federal government
a militia is an organization that operates like an army but whose members are not professional soldiers.

پیشنهاد کاربران

( نیروی ) شبه نظامی
نیروی شبهه نظامی. میلیشیا
مثال:
The militia in Lebanon has agreed to pull out of Beirut.
شبه نظامیان در لبنان توافق کرده اند که از بیروت بیرون بروند.
سِپَهسان ( شبه نظامی، Militia ) :
( سِپَه ( سپاه ) /سان:شبه )
شبه نظامیان=سپهسانان، سپهسان ها
شبه نظامی

بپرس