military service

/ˈmɪləˌteriˈsɜːrvəs//ˈmɪlɪtriˈsɜːvɪs/

معنی: سربازی
معانی دیگر: خدمت سربازی، خدمت وظیفه

جمله های نمونه

1. He was exempted from military service for illness.
[ترجمه گوگل]به دلیل بیماری از خدمت سربازی معاف شد
[ترجمه ترگمان]او از خدمت سربازی به خاطر بیماری معاف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Is military service compulsory in your country?
[ترجمه گوگل]آیا خدمت سربازی در کشور شما اجباری است؟
[ترجمه ترگمان]آیا خدمت سربازی در کشور شما اجباری است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Men in college were exempt from military service.
[ترجمه گوگل]مردان دانشگاه از خدمت سربازی معاف بودند
[ترجمه ترگمان]مردان در دانشگاه از خدمت سربازی معاف بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Many conscripts resent having to do their military service.
[ترجمه گوگل]بسیاری از سربازان وظیفه از انجام خدمت سربازی خود ناراضی هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از سربازان وظیفه دارند که خدمت سربازی خود را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He has just finished a stint of compulsory military service.
[ترجمه گوگل]او به تازگی یک دوره خدمت اجباری را به پایان رسانده است
[ترجمه ترگمان]او تازه کار اجباری سربازی را به پایان رسانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His bad eyesight exempted him from military service.
[ترجمه گوگل]بد بینایی او را از خدمت سربازی معاف کرد
[ترجمه ترگمان]دید بد او او را از خدمت سربازی معاف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Military service is compulsory for every able-bodied male between 18 and 2
[ترجمه گوگل]خدمت سربازی برای هر مرد توانا بین 18 تا 2 سال اجباری است
[ترجمه ترگمان]خدمت نظامی برای هر مرد توانا بین ۱۸ تا ۲ اجباری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Jack had been excused from military service on account of short-sightedness.
[ترجمه گوگل]جک به دلیل کوته فکری از خدمت سربازی معاف شده بود
[ترجمه ترگمان]جک به خاطر sightedness از خدمت نظام معاف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He fled to Costa Rica to avoid military service.
[ترجمه گوگل]او برای فرار از خدمت سربازی به کاستاریکا گریخت
[ترجمه ترگمان]او به کاستاریکا برای اجتناب از خدمت سربازی گریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their health disqualified them from military service.
[ترجمه گوگل]سلامتی آنها را از خدمت سربازی محروم کرد
[ترجمه ترگمان]سلامت آن ها آن ها را از خدمت سربازی رد صلاحیت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A heart condition disqualified him for military service.
[ترجمه گوگل]عارضه قلبی او را از خدمت سربازی محروم کرد
[ترجمه ترگمان]یک شرط قلبی او را برای خدمت سربازی رد صلاحیت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is the obligation of citizens to perform military service.
[ترجمه گوگل]انجام خدمت سربازی وظیفه شهروندان است
[ترجمه ترگمان]این وظیفه شهروندان است که خدمت سربازی را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He boasts of dodging military service by feigning illness.
[ترجمه گوگل]او می بالد که با تظاهر به بیماری از خدمت سربازی طفره رفته است
[ترجمه ترگمان]او با تظاهر به بیماری خود به فرار از خدمت سربازی می بالد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. More and more men are refusing to do military service .
[ترجمه گوگل]مردان بیشتر و بیشتری از انجام خدمت سربازی خودداری می کنند
[ترجمه ترگمان]مردان بیشتر و بیشتری از خدمت سربازی امتناع می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He has to do his military service before going to university.
[ترجمه گوگل]قبل از رفتن به دانشگاه باید خدمت سربازی را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]او قبل از رفتن به دانشگاه باید خدمت سربازی خود را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سربازی (اسم)
military service, soldiering, soldiery, soldiership

انگلیسی به انگلیسی

• duty in the armed forces
military service is a period of compulsory service in the armed forces of a country.

پیشنهاد کاربران

خدمت سربازی که در کشور های مختلف وضعیت متفاوتی از نظر اختیاری یا اجباری بودن داره و سن و مدت زمان سربازی نیز بسته به قوانین نظامی کشور ها متفاوته.
سربازی

بپرس