military governor

جمله های نمونه

1. On 12 May it was ratified by the Military Governors, subject to certain reservations.
[ترجمه گوگل]در 12 مه توسط فرمانداران نظامی، با رعایت ملاحظات خاصی، تصویب شد
[ترجمه ترگمان]این حزب در ۱۲ مه توسط فرمانداران ارتش به تصویب رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. On 25 August 1914 he was, however, appointed Military Governor of Paris, and its defence became entirely his responsibility.
[ترجمه گوگل]با این حال، در 25 اوت 1914 به فرمانداری نظامی پاریس منصوب شد و دفاع از آن کاملاً مسئولیت او شد
[ترجمه ترگمان]در ۲۵ اوت سال ۱۹۱۴ او به عنوان فرماندار نظامی پاریس منصوب شد و دفاع از آن به طور کامل مسئولیتش را بر عهده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Lucius Clay was an American officer and military governor.
[ترجمه گوگل]لوسیوس کلی یک افسر و فرماندار نظامی آمریکایی بود
[ترجمه ترگمان]لوکیوس کلی یک افسر آمریکایی و فرماندار نظامی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After Wei Gao, the military governor, became her literary patron, her reputation was widespread.
[ترجمه گوگل]پس از اینکه وی گائو، فرماندار نظامی، حامی ادبی او شد، شهرت او فراگیر شد
[ترجمه ترگمان]پس از وی Gao، فرماندار نظامی، حامی ادبی او شد، شهرت وی رواج یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The military governor has been invested with full authority.
[ترجمه گوگل]فرماندار نظامی با اختیارات کامل سرمایه گذاری شده است
[ترجمه ترگمان]فرماندار نظامی با قدرت کامل سرمایه گذاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Obviously there would be a period of military occupation, with control invested in an allied military governor, but then what?
[ترجمه گوگل]بدیهی است که دوره ای از اشغال نظامی وجود خواهد داشت که کنترل آن بر روی یک فرماندار نظامی متحد سرمایه گذاری می شود، اما پس از آن چه؟
[ترجمه ترگمان]مشخصا یک دوره از اشغال نظامی وجود دارد، با کنترل سرمایه گذاری در یک فرماندار نظامی متحد، اما بعد چه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They may petition for mercy from the prime minister in his capacity as military governor.
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است از نخست وزیر در مقام فرمانداری نظامی درخواست رحمت کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است از نخست وزیر در مقام خود به عنوان فرماندار نظامی درخواست عفو کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Under the regime of the Northern warlords, the military head of a province was military governor.
[ترجمه گوگل]در رژیم جنگ سالاران شمالی، رئیس نظامی یک استان فرماندار نظامی بود
[ترجمه ترگمان]تحت حکومت جنگ سالاران شمالی، رئیس نظامی استان فرماندار نظامی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He said, "There were murders last night in the town. The aide-de-camp of the military governor, a sergeant and a girl on a bicycle. "
[ترجمه گوگل]او گفت: دیشب در شهر قتل‌هایی رخ داد، دستیار فرماندار نظامی، گروهبان و دختری سوار بر دوچرخه
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" دیشب در شهر قتل ها وجود داشت دستیار فرماندار نظامی، یک گروهبان و یک دختر روی دوچرخه \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After federal forces captured portions of Tennessee, Lincoln appointed Johnson military governor of the state.
[ترجمه گوگل]پس از اینکه نیروهای فدرال بخش هایی از تنسی را تصرف کردند، لینکلن جانسون را فرماندار نظامی این ایالت منصوب کرد
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه نیروهای فدرال بخش هایی از تنسی را به تصرف درآوردند، لینکلن به عنوان فرماندار نظامی جانسون منصوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• dictator, head of a military government

پیشنهاد کاربران

فرماندار نظامی
military governor ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: فرماندار نظامی
تعریف: فرماندهی که ریاست حکومت اشغالگران یا حکومت نظامیان را بر عهده دارد

بپرس