militarization

/ˈmɪlɪtəraɪˈzeɪʃən//ˈmɪlɪtəraɪˈzeɪʃən/

معنی: نظامی کردن
معانی دیگر: نظامی کردن

جمله های نمونه

1. the plan for the militarization of youth organizations
طرح نظامی کردن سازمان های جوانان

2. Shed area public security security implementation militarization management.
[ترجمه گوگل]مدیریت نظامی سازی پیاده سازی امنیت عمومی منطقه شید
[ترجمه ترگمان]؟ مدیریت امنیت و مدیریت امنیت عمومی منطقه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Militarization of Japan, leading to autarchy, and war in China.
[ترجمه سورنا] نظامیگری در ژاپن به حکومت استبدای ( حاکمیت مطلق ) و جنگ در چین منجر شد
|
[ترجمه گوگل]نظامی کردن ژاپن، منجر به خودکامگی و جنگ در چین شد
[ترجمه ترگمان]Militarization از ژاپن به to و جنگ در چین انجامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The economic backdrop to militarization is changing.
[ترجمه گوگل]پس زمینه اقتصادی به سمت نظامی شدن در حال تغییر است
[ترجمه ترگمان]پیش زمینه اقتصادی to در حال تغییر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Objective Explore the influence of a militarization management to the individuals economic idea.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی تأثیر مدیریت نظامی بر ایده اقتصادی افراد
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی تاثیر مدیریت militarization به ایده اقتصادی افراد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is completely, they robbed the militarization of master sergeant, in order to ensure a UN, three into beer stands for robbery.
[ترجمه گوگل]این است که به طور کامل، آنها سرقت از نظامی از استاد گروهبان، به منظور اطمینان از سازمان ملل، سه به آبجو مخفف سرقت
[ترجمه ترگمان]به طور کامل، آن ها militarization گروهبان را دزدیدند، تا مطمئن شوند که یک سازمان ملل، سه تا آبجو، برای سرقت ایستاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Semi - militarization of the company management, quality assurance in the leading domestic level.
[ترجمه گوگل]نیمه نظامی سازی مدیریت شرکت، تضمین کیفیت در سطح پیشرو داخلی
[ترجمه ترگمان]تضمین کیفیت مدیریت شرکت، تضمین کیفیت در سطح داخلی بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But Oppenheimer soon discovered that physicist I. I. Rabi and others balked at militarization.
[ترجمه گوگل]اما اوپنهایمر به زودی متوجه شد که فیزیکدان I I Rabi و دیگران از نظامی کردن خودداری می کنند
[ترجمه ترگمان]اما (اوپنهایمر)به زودی کشف کرد که من فیزیکدان هستم من Rabi و دیگران از militarization balked کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At the northern border, the United States pushed for more militarization of the region.
[ترجمه گوگل]در مرز شمالی، ایالات متحده برای نظامی کردن بیشتر منطقه فشار آورد
[ترجمه ترگمان]در مرز شمالی، ایالات متحده بیشتر منطقه را تحت فشار قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Because implement militaristic policy, external aggressive, make economic height militarization, implement regulatory economy.
[ترجمه گوگل]زیرا اجرای سیاست نظامی، تهاجمی خارجی، نظامی سازی ارتفاع اقتصادی، اجرای اقتصاد نظارتی
[ترجمه ترگمان]از آنجا که اجرای سیاست militaristic، تهاجم خارجی، ایجاد اقتصادی در ارتفاع اقتصادی، اجرای اقتصاد نظارتی را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He believed that the whole country of Japan had been on the militarization.
[ترجمه گوگل]او معتقد بود که کل کشور ژاپن در حال نظامی سازی بوده است
[ترجمه ترگمان]او معتقد بود که کل کشور ژاپن در the بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نظامی کردن (اسم)
militarization

پیشنهاد کاربران

بپرس