militarist

/ˈmɪlɪtərɪst//ˈmɪlɪtərɪst/

معنی: جنگ گرای، ارتش گرای، هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
معانی دیگر: هوادار ارتش سالاری

جمله های نمونه

1. Militarists ran the country.
[ترجمه گوگل]نظامیان کشور را اداره می کردند
[ترجمه ترگمان]militarists کشور را اداره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Napoleon is presumably the greatest militarist of modern times.
[ترجمه گوگل]ناپلئون احتمالاً بزرگترین میلیتاریست دوران مدرن است
[ترجمه ترگمان]ناپلئون احتمالا بزرگ ترین militarist عصر جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bombard, it is the military affairs of militarist!
[ترجمه گوگل]بمباران، این امور نظامی نظامی است!
[ترجمه ترگمان]بله، این امور نظامی ارتش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As a militarist, he must have tactical awareness.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک میلیتاریست باید آگاهی تاکتیکی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک ارتش، اون باید بیشتر از این آگاهی داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was an excellent militarist who was perfectly calm and collected in commanding the army.
[ترجمه گوگل]او یک نظامی عالی بود که در فرماندهی ارتش کاملاً آرام و جمع بود
[ترجمه ترگمان]او یک ارتش عالی ارتش بود که کام لا آرام بود و به ارتش مسلط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Emperor Taizong in Tang dynasty was not only an outstanding politician, militarist, but also a calligraphist, poet. He had great capability in culture and art.
[ترجمه گوگل]امپراتور تایزونگ در سلسله تانگ نه تنها یک سیاستمدار برجسته، نظامی، بلکه یک خوشنویس، شاعر نیز بود او در فرهنگ و هنر توانایی بالایی داشت
[ترجمه ترگمان]امپراطور Taizong در سلسله تانگ نه تنها یک سیاست مدار برجسته، بلکه یک شاعر و شاعر بود او استعداد زیادی در فرهنگ و هنر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Chou En-lai is not only a great proletariat revolutionist, politician, militarist, diplomat, but also an outstanding Marxist theorist.
[ترجمه گوگل]چو ان لای نه تنها یک انقلابی، سیاستمدار، نظامی، دیپلمات بزرگ پرولتاریا، بلکه یک نظریه پرداز برجسته مارکسیست است
[ترجمه ترگمان]چو ان - lai نه تنها یک انقلابی بزرگ، سیاست مدار، سیاست مدار، سیاست مدار، و همچنین یک نظریه پرداز مارکسیست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Comrade Chen Yun is revolutionist of proletariat of our party older generation, politician, militarist.
[ترجمه گوگل]رفیق چن یون انقلابی پرولتاریای نسل قدیمی حزب ما، سیاستمدار، میلیتاریست است
[ترجمه ترگمان]رفیق چن یون انقلابی از proletariat نسل قدیمی حزب ما، سیاست مدار، سیاست مدار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Japan’s relations with its neighbours deteriorated under the leadership of Mr Fukuda’s predecessor but one, Junichiro Koizumi, with his devil-may-care visits to the militarist Yasukuni war shrine.
[ترجمه گوگل]روابط ژاپن با همسایگانش تحت رهبری سلف فوکودا، جونیچیرو کویزومی، با بازدیدهایش از عبادتگاه نظامی نظامی یاسوکونی، بدتر شد
[ترجمه ترگمان]روابط ژاپن با همسایگانش تحت رهبری رئیس جمهور پیشین آقای Fukuda، one Koizumi، با بازدید devil his از حرم جنگی militarist Yasukuni بدتر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But most also wanted the prime minister to visit Yasukuni, Tokyo's militarist shrine, on remembrance day.
[ترجمه گوگل]اما بیشتر آنها همچنین می‌خواستند که نخست‌وزیر در روز یادبود از یاسوکونی، معبد نظامی توکیو بازدید کند
[ترجمه ترگمان]اما بیشتر آن ها می خواستند که نخست وزیر از Yasukuni، مقبره militarist توکیو، در روز یادبود دیدن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All these motives have made me a passionate pacifist and anti militarist.
[ترجمه گوگل]همه این انگیزه ها از من یک صلح طلب پرشور و ضد نظامی ساخته است
[ترجمه ترگمان]همه این انگیزه ها مرا a و anti passionate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Both of the World Wars were instigated by a militarist Germany.
[ترجمه گوگل]هر دو جنگ جهانی توسط یک آلمان نظامی برانگیخته شد
[ترجمه ترگمان]هر دو جنگ جهانی توسط یک آلمان نازی تحریک شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In 194 American long-ranged P- 38 fighters shot down Yamamoto’s aircraft off Bougainville, killing the Japanese officer best placed to overthrow the militarist regime.
[ترجمه گوگل]در سال 194 جنگنده های دوربرد P-38 آمریکایی هواپیمای یاماموتو را در نزدیکی بوگنویل سرنگون کردند و افسر ژاپنی را که بهترین موقعیت برای سرنگونی رژیم نظامی بود، کشت
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۴ گروه از مبارزان \"P - ۳۸\" آمریکایی، هواپیمای Yamamoto را از Bougainville به پایین پرتاب کردند و این منجر به کشته شدن بهترین افسر ژاپنی برای سرنگونی رژیم militarist شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جنگ گرای (اسم)
militarist

ارتش گرای (اسم)
militarist

هواخواه توسعه یا سیاست نظامی (اسم)
militarist

انگلیسی به انگلیسی

• advocate of militarism
a militarist is someone who is eager to strengthen and use the narmed forces of their country in order to make it more powerful; used showing disapproval.
militarist strategies are based on a desire to strengthen and use the armed forces of a particular country in order to make it more powerful; used showing disapproval

پیشنهاد کاربران

militarist ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: نظامی گرا
تعریف: فرد معتقد به نظامی گرایی

بپرس