militancy

/ˈmɪlətənsi//ˈmɪlɪtənsi/

نزاع طلبی، جنگجویی

جمله های نمونه

1. The government responded to militancy in the traditional ways.
[ترجمه گوگل]دولت به شیوه های سنتی به ستیزه جویی پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]دولت به روش های سنتی به ستیزه جویی پاسخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Before 19 neither peasant land hunger nor working-class militancy were abating.
[ترجمه گوگل]قبل از 19، نه گرسنگی زمین دهقانی و نه ستیزه جویی طبقه کارگر کاهش می یافت
[ترجمه ترگمان]پیش از ۱۹ نه گرسنگی زمین روستایی و نه ستیزه جویی در طبقه کارگر کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The militancy of sectarian party orthodoxy is fused with the militancy of rebellion against personal oppression.
[ترجمه گوگل]ستیزه جویی ارتدوکسی حزبی فرقه ای با ستیزه جویی شورش علیه ستم شخصی آمیخته شده است
[ترجمه ترگمان]شبه نظامی گری of حزبی فرقه ای با شبه نظامی گری علیه ظلم و ستم فردی ترکیب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ten percent would threaten him, as Inkatha's militancy is not matched by mass support throughout the country.
[ترجمه گوگل]ده درصد او را تهدید می کند، زیرا ستیزه جویانه اینکاتا با حمایت توده ای در سراسر کشور مطابقت ندارد
[ترجمه ترگمان]ده درصد او را تهدید خواهند کرد، چرا که شبه نظامی گری اینکاتا با حمایت جمعی در سراسر کشور برابری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Worse still, the epicentre of labour militancy was the capital itself.
[ترجمه گوگل]بدتر از آن، کانون مبارزات کارگری خود پایتخت بود
[ترجمه ترگمان]بدتر از آن، مرکز شبه نظامی گری کار خود پایتخت بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Concerns have been mounting about the increasing militancy of animal rights activists.
[ترجمه گوگل]نگرانی ها در مورد افزایش ستیزه جویانه فعالان حقوق حیوانات افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]نگرانی ها در مورد افزایش شبه نظامی گری فعالان حقوق حیوانات افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Yet deprivation alone does not explain the militancy and relatively strong political consciousness of the factory proletariat.
[ترجمه گوگل]اما محرومیت به تنهایی ستیزه جویی و آگاهی سیاسی نسبتاً قوی پرولتاریای کارخانه را توضیح نمی دهد
[ترجمه ترگمان]با این وجود محرومیت به تنهایی علت ستیزه جویی و آگاهی سیاسی نسبتا قوی از پرولتاریا را توضیح نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Industrial militancy naturally declined, and the problem of the unemployed almost completely preoccupied the labour movement until 193
[ترجمه گوگل]ستیزه جویی صنعتی به طور طبیعی کاهش یافت و مشکل بیکاران تقریباً به طور کامل جنبش کارگری را تا سال 193 به خود مشغول کرد
[ترجمه ترگمان]به طور طبیعی ستیزه جویی صنعتی کاهش یافت و مشکل بیکاری تقریبا به طور کامل جنبش کارگری تا سال ۱۹۳ میلادی را به خود مشغول کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To what extent does the increasing militancy of other civil servants influence policy making?
[ترجمه گوگل]ستیزه جوی فزاینده سایر کارمندان دولت تا چه اندازه بر سیاست گذاری تأثیر می گذارد؟
[ترجمه ترگمان]افزایش شبه نظامی گری دیگر کارمندان دولتی تا چه حد می تواند سیاست گذاری را تحت تاثیر قرار دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The slightest hint of militancy was enough to bar a group from being funded.
[ترجمه گوگل]کوچکترین نشانه ای از ستیزه جویی کافی بود تا یک گروه از تامین مالی منع شود
[ترجمه ترگمان]کم ترین نشانه ای از ستیزه جویی برای بار کردن گروهی از سرمایه گذاران کافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the aftermath of both these outbursts of militancy stoppages of work declined dramatically.
[ترجمه گوگل]پس از هر دوی این طغیان های ستیزه جویانه، توقف کار به طور چشمگیری کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]در پی هر دو طغیان ناشی از این طغیان های شبه نظامی گری، کار به شدت کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Is it valiance and militancy or justice and peace?
[ترجمه گوگل]آیا دلاوری و ستیزه جویی است یا عدالت و صلح؟
[ترجمه ترگمان]آیا این valiance و ستیزه جویی یا عدالت و صلح است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Full of militancy and revolutionary ardour, the people of all nationalities in the country are working hard for the realization of the four modernizations.
[ترجمه گوگل]مردم از همه ملیت ها در کشور سرشار از ستیزه جویی و شور انقلابی برای تحقق چهار نوسازی تلاش می کنند
[ترجمه ترگمان]مردم تمام ملیت ها در این کشور برای تحقق چهار modernizations سخت تلاش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Increasingly, the lines between the militancy of the civil rights movement and that of the anti-war movement were beginning to blur.
[ترجمه گوگل]به طور فزاینده ای، خطوط بین ستیزه جویانه جنبش حقوق مدنی و جنبش ضد جنگ شروع به محو شدن کرد
[ترجمه ترگمان]به طور فزاینده ای، خطوط بین شبه نظامی گری جنبش حقوق مدنی و جنبش ضد جنگ شروع به تار شدن کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• combativeness, aggressiveness, belligerence, violence
militancy is the behaviour and attitudes of people who are very active in trying to bring about political change, often in ways that some people find unacceptable.

پیشنهاد کاربران

بپرس