milepost

/ˈmaɪlpoʊst//ˈmaɪlpəʊst/

معنی: کیلومتر شمار جاده
معانی دیگر: (در جاده ها - علامتی که فاصله تا شهر بعدی را برحسب مایل نشان می دهد) مایل شمار

جمله های نمونه

1. Victoria and I have undoubtedly passed that milepost.
[ترجمه گوگل]من و ویکتوریا بدون شک از آن نقطه عطف عبور کرده ایم
[ترجمه ترگمان] من و \"ویکتوریا\" بدون شک اون \"milepost\" رو رد کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Far from being a defeat, Reykjavik was a milepost, a turning point in disarmament negotiations.
[ترجمه گوگل]ریکیاویک به دور از شکست، نقطه عطف و نقطه عطفی در مذاکرات خلع سلاح بود
[ترجمه ترگمان]دور از شکست، ریکیاویک یک نقطه عطف در مذاکرات خلع سلاح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Next, it is broad farmer milepost of valedictory of tradition of Xiang Shiju bungalow.
[ترجمه گوگل]در مرحله بعد، این نقطه عطف بزرگی است که کشاورزان از سنت های خانه ییلاقی شیانگ شیجو برخوردارند
[ترجمه ترگمان]بعد از آن، یک کشاورز عریض با نام valedictory of از سنت of Xiang Shiju است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The association of industry of milepost China dairy produce of industry dairy produce held water eventually.
[ترجمه گوگل]انجمن صنعت از milepost چین تولید لبنیات محصولات لبنی صنعت در نهایت آب نگه داشت
[ترجمه ترگمان]انجمن صنعت لبنیات سازی چین محصولات لبنی تولید شده در صنعت را در نهایت تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Liang Wengen and three one other co-founders are from Hunan province in China, where the planned economy time was building equipment production center. 2003 is a milepost three one.
[ترجمه گوگل]لیانگ ونگن و سه یکی دیگر از بنیانگذاران از استان هونان در چین هستند، جایی که زمان اقتصادی برنامه ریزی شده ساخت مرکز تولید تجهیزات بود 2003 یک نقطه عطف سه است
[ترجمه ترگمان]لیانگ Wengen و سه تن از بنیانگذاران دیگر از استان هونان در چین هستند که در آن زمان اقتصاد برنامه ریزی شده مرکز تولید تجهیزات بود ۲۰۰۳ یک milepost سه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A variety of evidence make clear, electronic business affairs or a fault on the right side, become milepost of all-pervading of trend the whole people.
[ترجمه گوگل]شواهد گوناگون روشن می کند، امور تجارت الکترونیکی یا نقص در سمت راست، به نقطه عطفی از فراگیر شدن روند همه جانبه مردم تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]انواع شواهد حاکی از آن است که امور تجاری الکترونیکی و یا نقص در سمت راست، تبدیل به milepost از تمام افراد در کل جامعه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A complete party constitution is of the party the milepost of a brightness on construction history.
[ترجمه گوگل]اساسنامه کامل حزب نقطه عطف روشنایی در تاریخ سازندگی حزب است
[ترجمه ترگمان]قانون اساسی حزبی کامل حزبی است که درخشندگی یک روشنایی در تاریخ ساخت وساز را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Our country joins WTO can call reforming opening the another milepost of the career.
[ترجمه گوگل]کشور ما به سازمان تجارت جهانی می‌پیوندد، می‌توان اصلاحات را باز کردن نقطه عطف دیگری از حرفه نامید
[ترجمه ترگمان]کشور ما به سازمان تجارت جهانی پیوست و می تواند خواستار اصلاحات دیگر در حرفه خود شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is a phylogeny of the Chinese nation new milepost.
[ترجمه گوگل]این یک فیلوژنی از نقطه عطف جدید ملت چین است
[ترجمه ترگمان]این نژادی است که نژادی از ملت چین به شمار می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کیلومتر شمار جاده (اسم)
milepost

انگلیسی به انگلیسی

• any of a series of posts set at one-mile intervals to mark distance, milestone

پیشنهاد کاربران

بپرس