mileage

/ˈmaɪlədʒ//ˈmaɪlɪdʒ/

معنی: سنجش برحسب میل
معانی دیگر: (اتومبیل) میزان مصرف بنزین برحسب مایل، (اتومبیل) دوام تایر برحسب مایل، (مجازی) میزان استفاده، میزان بهره وری، مسافت پیموده شده بر حسب مایل (میل)، دوری برحسب مایل، هزینه ی سفر برحسب مایل، هزینه ی باربری برحسب مایل، سنجش برحسب میل چند میل در ساعت یا در روز

جمله های نمونه

1. i get good mileage on my car
مصرف ماشین من کم است.

2. he intends to get every bit of mileage from his friendship with the prime minister
او می خواهد از دوستی خود با نخست وزیر حداکثر بهره گیری را بکند.

3. Most of their mileage is in and around town.
[ترجمه گوگل]بیشتر مسافت پیموده شده آنها در شهر و اطراف است
[ترجمه ترگمان]بیشتر طول مسیر آن ها در داخل و اطراف شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Car for sale: one careful owner, low mileage.
[ترجمه گوگل]ماشین برای فروش: یک مالک محتاط، مسافت پیموده شده کم
[ترجمه ترگمان]خودرو برای فروش: یک مالک دقیق، مایل به پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Always check the mileage before you buy a secondhand car.
[ترجمه گوگل]همیشه قبل از خرید ماشین دست دوم مسافت پیموده شده را بررسی کنید
[ترجمه ترگمان]همیشه قبل از اینکه اتومبیل دست دوم بخرید، مسافت سنج گاز و یا بنزین تان را چک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The car's average mileage is 2 73 miles per gallon.
[ترجمه گوگل]میانگین مسافت پیموده شده خودرو 273 مایل در هر گالن است
[ترجمه ترگمان]میانگین طول اتومبیل ۲ \/ ۲ مایل در هر گالن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The newspapers wanted to get as much mileage from the story as they could.
[ترجمه گوگل]روزنامه‌ها می‌خواستند تا جایی که می‌توانستند، از داستان فاصله بگیرند
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها می خواستند تا آنجا که می توانستند، از داستان تا آنجا که می توانستند، سیر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I get a mileage allowance if I use my car for work .
[ترجمه گوگل]من اگر از ماشینم برای کار استفاده کنم کمک هزینه مسافت پیموده شده میگیرم
[ترجمه ترگمان]من از ماشینم برای کار استفاده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Give me the car mileage to the nearest thousand.
[ترجمه ala maleki] کیلومتر شمار خودروی من نزدیک 1000 کیلومتر را ثبت کرده است
|
[ترجمه گوگل]مسافت پیموده شده ماشین را به نزدیکترین هزار به من بدهید
[ترجمه ترگمان]کیلومتر شمار را به نزدیک ترین thousand بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If you drive carefully you can get better mileage from your car.
[ترجمه گوگل]اگر با دقت رانندگی کنید، می توانید مسافت پیموده شده بهتری از ماشین خود بگیرید
[ترجمه ترگمان]اگر با احتیاط رانندگی کنی، از ماشینت استفاده کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The price of the car included unlimited mileage, but not fuel.
[ترجمه گوگل]قیمت ماشین شامل مسافت پیموده شده نامحدود است، اما نه سوخت
[ترجمه ترگمان]قیمت خودرو شامل میزان نامحدودی کیلومتر است، اما سوخت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. 'What's the mileage on your car?' 'Oh, about 40 000'.
[ترجمه گوگل]مسافت پیموده شده در ماشین شما چقدر است؟ اوه، حدود 40000
[ترجمه ترگمان]کیلومتر شمار سوار اتومبیل شما چه می شود؟ حدود ۴۰ هزارتا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There's no mileage in complaining to the Director - she'll just ignore you.
[ترجمه گوگل]شکایت از کارگردان فایده ای ندارد - او فقط شما را نادیده می گیرد
[ترجمه ترگمان]نیازی به غر زدن به مدیر نداره - اون فقط تو رو نادیده میگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Smaller cars have better mileage and so cost less to run.
[ترجمه گوگل]خودروهای کوچکتر مسافت پیموده شده بهتری دارند و بنابراین هزینه کمتری برای کارکردن دارند
[ترجمه ترگمان]اتومبیل های کوچک تر، مسافت سنج بهتر و هزینه کمتری دارند و هزینه آن کم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It's obviously important to get as much mileage out of the convention as possible.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که مهم است که تا حد ممکن مسافت پیموده شده را از کنوانسیون خارج کنید
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که تا آنجا که ممکن است مایل به خروج از این کنوانسیون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سنجش برحسب میل (اسم)
mileage, odometry

تخصصی

[ریاضیات] کرایه به میل، مسافت پیموده شده به میل

انگلیسی به انگلیسی

• number of miles covered in a certain amount of time, distance in miles
mileage refers to a distance that is travelled, measured in miles.

پیشنهاد کاربران

خودروی فروشی، ( دست ) مالک محتاط و مراقب ( بوده ) ، کارکرد ( کیلومتر ) اندک
کُرس
در واقع مقدار کرایه ای که برای هر مسافت مشخص میگیرند.
معیار
Mileage may vary
نظرها می تواند متفاوت باشد
کارکرد، دستمایه، خمیرمایه، توان
مسافت پیموده شده
the number of miles per gallon of fuel
همون کیلومتر ماشینه که مسافت طی شده در کل طول عمر ماشین رو نشون میده. کارکرد ماشین
مثلا زمانی که میخواید ماشین دسته دوم یا حتی نو بخرید به کیلومتر ماشین نگاه می کنید
تو ایران ما فقط میگیم کیلومتر
uncountable noun. The mileage of a vehicle is the number of miles that it can travel using one gallon or litre of fuel.
the advantage that you can get from a situation:
There's no mileage in complaining to the director - she'll just ignore you.
political mileage
منفعتی که از یه اتفاق نصیب آدم می شه
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/mileage
کارکرد
low mileage کم کارکرد
پول پرداختی برای مسافت طی شده
کیلومترشمار
فایده یا استفاده عملی یا بالقوه که نشئت گرفته از وضعیت یا اتفاقی است

هزینه سفر بر حسب مایل
حق ایاب و ذهاب ( هنگامیکه از خودروی شخصی خود برای ایاب و ذهاب از منزل به محل کار استفاده میکنیم )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس