1. حالت تفضیلی صفت mild ( رجوع کنید به معانی mild )
2. ( فعل لازم و گاهی به صورت فعل متعدی، همچنین به صورت استعاری، اکنون نادر، بیشتر در نواحی لینکلن شر و دورست انگلستان ) پوسیده شدن، فاسد شدن؛ خراب شدن، فروریختن
... [مشاهده متن کامل]
تلفظ: مایلدِر
فرم دیگر: mylder
مشتقات ( صفت ) : mildered, mildering
ریشه شناسی: منشأ آن نامعلوم است؛ احتمالا تغییریافته از فعل moulder
3. اسم، فرم دیگر واژه melder به معنای مقداری از غلات یا آرد غلات به ویژه مقداری آرد که در یک وهله به دست آمده است
منبع: Oxford English Dictionary
2. ( فعل لازم و گاهی به صورت فعل متعدی، همچنین به صورت استعاری، اکنون نادر، بیشتر در نواحی لینکلن شر و دورست انگلستان ) پوسیده شدن، فاسد شدن؛ خراب شدن، فروریختن
... [مشاهده متن کامل]
تلفظ: مایلدِر
فرم دیگر: mylder
مشتقات ( صفت ) : mildered, mildering
ریشه شناسی: منشأ آن نامعلوم است؛ احتمالا تغییریافته از فعل moulder
3. اسم، فرم دیگر واژه melder به معنای مقداری از غلات یا آرد غلات به ویژه مقداری آرد که در یک وهله به دست آمده است
منبع: Oxford English Dictionary
یکی از معانی معتدل تر
در بخش معتدل تر کشور
خفیف تر . ملایم تر
کودن
خفیف