mild

/ˈmaɪld//maɪld/

معنی: مهربان، ملایم، خوش مزاج، معتدل
معانی دیگر: خفیف، کم، سبک، آرام، میانه گرای، سست

جمله های نمونه

1. mild weather
هوای معتدل

2. a mild cigaret
سیگار ملایم

3. a mild heart attack
سکته ی قلبی خفیف

4. a mild infection
عفونت خفیف

5. a mild protest
اعتراض کم

6. a mild soap for sensitive skin
صابون ملایم برای پوست حساس

7. a mild winter
زمستان ملایم

8. she made a mild attempt to open the door
او کوشش مختصری کرد که در را باز کند.

9. shiraz has a mild climate
شیراز آب و هوای ملایمی دارد.

10. the weather in shiraz is mild
آب و هوای شیراز ملایم است.

11. they looked at each other in mild astonishment
آنان با کمی تعجب به یکدیگر نگاه کردند.

12. the only feature of this city is mild climate
یگانه ویژگی مهم این شهر آب و هوای معتدل آن است.

13. a knee jerk as a result of a mild blow under the kneecap
تکان غیر ارادی زانو در اثر ضربه ی ملایم به زیر کاسه ی زانو

14. We had an exceptionally mild winter last year.
[ترجمه گوگل]سال گذشته زمستان فوق العاده معتدلی داشتیم
[ترجمه ترگمان]پارسال یه زمستون خیلی ملایم داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The weather is mild today;it is neither hot nor cold.
[ترجمه گوگل]امروز هوا معتدل است، نه گرم است و نه سرد
[ترجمه ترگمان]هوا هوا ملایم است؛ نه گرم است و نه سرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Teddy turned to Mona with a look of mild confusion.
[ترجمه گوگل]تدی با گیجی خفیف به سمت مونا برگشت
[ترجمه ترگمان]تدی با حالتی آمیخته به آرامش به طرف مونا برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. It's safe to take a mild sedative.
[ترجمه گوگل]مصرف یک مسکن خفیف بی خطر است
[ترجمه ترگمان]امن است که یک داروی آرام آرام بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She can't accept even mild criticism of her work.
[ترجمه گوگل]او نمی تواند حتی انتقاد خفیف از کار خود را بپذیرد
[ترجمه ترگمان]او حتی انتقاد ملایم از کارش را هم نمی تواند قبول کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. It is a mild morning and the sun is shining.
[ترجمه گوگل]صبحی معتدل است و خورشید می درخشد
[ترجمه ترگمان]امروز هوا ملایم است و خورشید می درخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. There was mild reproach in his tone.
[ترجمه گوگل]سرزنش ملایمی در لحنش بود
[ترجمه ترگمان]در لحن صدایش نوعی سرزنش ملایم وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهربان (صفت)
good, humane, compliant, tender, kind, friendly, affable, merciful, gentle, compassionate, complaisant, affectionate, mellow, meek, amiable, soft, benignant, big-hearted, charitable, benign, mild, gracious, placable, clement, condescending, couth, good-natured, kind-hearted, good-hearted, kindly, well-disposed, warm-hearted, obliging, open-armed, open-hearted, tender-hearted

ملایم (صفت)
good-tempered, easy, calm, quiet, moderate, gentle, meek, soft, peaceful, downy, smooth, benign, mild, bland, clement, sedate, lenient, good-natured, temperate, peaceable

خوش مزاج (صفت)
kind, mild, good-humored, good-humoured, good-natured

معتدل (صفت)
liberal, modest, moderate, medium, mild, well-proportioned, temperate, middle-of-the-road, pinkish, soft-spoken

تخصصی

[مهندسی گاز] ملایم، نرم، معتدل
[نساجی] نرم - ملایم - لطیف
[آب و خاک] ملایم، کم، معتدل

انگلیسی به انگلیسی

• of a gentle or temperate manner; moderate, not extreme; not strong or harsh in degree or intensity; pleasant
something that is mild is not strong and does not have any powerful effects.
mild people are gentle and do not get angry.
mild weather is less cold than usual.
mild also means not very great or extreme.

پیشنهاد کاربران

مختصر
بعنوان ارجاعی از دما یعنی نه گرم نه سرد یعنی معتدل، ملایم و مناسب
خیلی خیلی گرم، جوشیدن: Boiling
خیلی گرم، داغ: Hot
گرم: Warm
نه گرم نه سرد ( خنک cold ) ( ملایم mild ) : Cool یا Mild
سرد: Cold یا Chilly
خیلی سرد، یخ زدن: Freezing
mild
دوستان در تلفظش دقت کنین:
/ˈmaɪld/
یعنی /مایلد/ خونده میشه نه /میلد/
mild:ملایم
The medium weather ( a little warmer then usuall )
به ندرت ، کم
در مورد طعم غذا mild مخالف تند است
hot, spicy ≠ mild
mild
در بیان شدت بیماری به معنی ( خفیف ) است.
Not spicy. It doesn't have a strong taste or smell. It is easy to digest
در غذاها به معنی این است که طعم و بوی قوی نداشتن ، معمولی
Mild is often used in a positive way to describe weather that is not as cold as usual, e. g. It’s been a mild winter.
ضعیف و نامؤثر هم معنا می دهد.
مثلاً:
We were not told what medicine prescribed to her, but we are assured it was mild
یعنی: به ما گفته نشده که پزشک چه دارویی تجویز کرده، امّا مطمئنیم که دارویی نامؤثر و ضعیف بوده است.
معتدل
خفیف
warmer than usual for the time of year
( oxford )
خفیف و ملایم و . . .
کم
مهربان
کم . خفیف در ناراحتی های زانو این معنی صحیح است
ملایم
ملایم، معتدل، آب و هوای خوب

مهربان*ملایم =mild
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس