midway

/ˈmɪˌdwe//ˌmɪdˈweɪ/

معنی: نیمه راه، وسط مسیر، میان راه
معانی دیگر: نصف راه، وسط، میانگاه، (در نمایشگاه ها و بازارهای مکاره) محل تفریحات و بازی، متوسط، میانجی

جمله های نمونه

1. midway in the journey of this life, i found myself in a dark forest
(دانته) در نیمه ی راه سفر این زندگانی خود را در جنگل تاریکی یافتم.

2. midway through the journey of this life
(دانته) در نیمه راه سفر این زندگانی

3. midway to the top of the mountain
در نیمه راه قله ی کوه

4. a midway change of locomotives
تغییر لوکوموتیوها در وسط سفر

5. Leeds is midway between London and Edinburgh.
[ترجمه samy] لیدز بین لندن و ادینبورگ است
|
[ترجمه گوگل]لیدز در میانه راه لندن و ادینبورگ است
[ترجمه ترگمان]لیدز در وسط لندن و ادینبورگ قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The city is midway between Edinburgh and London.
[ترجمه گوگل]این شهر در میانه راه بین ادینبورگ و لندن است
[ترجمه ترگمان]این شهر بین ادینبورگ و لندن قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The studio is midway between his aunt's old home and his cottage.
[ترجمه گوگل]استودیو در میانه راه بین خانه قدیمی خاله و کلبه او قرار دارد
[ترجمه ترگمان]این استودیو وسط خانه قدیمی خاله اش و خانه اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When he's midway through, he ticked over.
[ترجمه گوگل]وقتی او در میانه راه بود، تیک تیک زد
[ترجمه ترگمان]وقتی در حال نیمه راه است، حواسش پرت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The hotel is situated midway between the two stations.
[ترجمه گوگل]هتل در میانه راه بین دو ایستگاه واقع شده است
[ترجمه ترگمان]این هتل بین دو ایستگاه قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Leeds scored midway through the first half.
[ترجمه گوگل]لیدز در نیمه اول به گل رسید
[ترجمه ترگمان]لیدز در نیمه نخست بازی را به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The leading car crashed midway through the tenth lap.
[ترجمه گوگل]ماشین پیشرو در میانه راه دهم در دور دهم تصادف کرد
[ترجمه ترگمان]ماشین پیشرو در وسط پای دهم سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We are situated midway between Weston-super-Mare and Burnham-on-Sea - 3 miles seaside.
[ترجمه گوگل]ما در میانه راه بین Weston-super-Mare و Burnham-on-Sea قرار داریم - 3 مایلی کنار دریا
[ترجمه ترگمان]ما در وسط بین وستون - super و Burnham - ۳ مایلی ساحل قرار داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The site is midway between the Old City of Jerusalem and Bethlehem.
[ترجمه گوگل]این سایت در میانه راه بین شهر قدیمی اورشلیم و بیت لحم است
[ترجمه ترگمان]این مکان بین شهر قدیمی اورشلیم و بیت لحم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When I stop midway, he grasps my hand or arm and pushes it toward his feet.
[ترجمه گوگل]وقتی وسط راه توقف می کنم، دست یا بازویم را می گیرد و به سمت پاهایش هل می دهد
[ترجمه ترگمان]وقتی در وسط راه متوقف می شوم، دست یا دستم را چنگ می زند و آن را به طرف پاهایش هل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A midway path is chosen between the diverging aspirations of the two factions.
[ترجمه گوگل]یک مسیر میانه بین آرمان های متفاوت دو جناح انتخاب شده است
[ترجمه ترگمان]یک راه میانی بین آرمان های diverging دو جناح انتخاب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نیمه راه (اسم)
halfway, midway

وسط مسیر (اسم)
midway

میان راه (قید)
midway

تخصصی

[ریاضیات] وسط، نیمه راه

انگلیسی به انگلیسی

• middle of the way, halfway
located in the middle of the way, located halfway
in the middle of the way, at the half mark of the total distance
if something is midway between two places, it is between them and the same distance from each of them.
if something happens midway through a period of time, it happens during the middle part of it.

پیشنهاد کاربران

بپرس