midst

/ˈmɪdst//mɪdst/

معنی: قلب، دل، قسمت وسط، در میان
معانی دیگر: میان، وسط، میانگاه، (شعر قدیم) در میان، در وسط، در (midst' هم می نوشتند)

جمله های نمونه

1. in the midst of the chaos that followed the shooting, the attacker escaped
در میان شلوغ پلوغی پس از تیراندازی،ضارب فرار کرد.

2. in the midst of
در میان،در وسط،درطی،درحین

3. a house in the midst of a rice field
خانه ای در میان یک کشتزار برنج

4. there is a spy in our midst
در میان ما جاسوس وجود دارد.

5. in our (or your or their) midst
در میان ما (شما یا آنها)

6. In the midst of life we are in death.
[ترجمه گوگل]در میان زندگی ما در مرگ هستیم
[ترجمه ترگمان]در بحبوحه زندگی ما در مرگ هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Such beauty was unexpected in the midst of the city.
[ترجمه گوگل]چنین زیبایی در وسط شهر غیرمنتظره بود
[ترجمه ترگمان]این زیبایی در میان شهر غیر منتظره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The hunters camped in the midst of the thick forest.
[ترجمه گوگل]شکارچیان در میان جنگل انبوه اردو زدند
[ترجمه ترگمان]شکارچیان در میان جنگل انبوه اتراق کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We are in the midst of one of the worst recessions for many, many years.
[ترجمه گوگل]ما در بحبوحه یکی از بدترین رکودهای سالهای بسیار زیادی هستیم
[ترجمه ترگمان]ما در وسط یکی از بدترین recessions سال های سال هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The house is set in the midst of large gardens.
[ترجمه گوگل]این خانه در میان باغ های بزرگ قرار دارد
[ترجمه ترگمان]خانه در میان باغ های بزرگ قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He fought bravely in the midst of the battle.
[ترجمه گوگل]او در بحبوحه نبرد شجاعانه جنگید
[ترجمه ترگمان]شجاعانه در میان نبرد جنگید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We were sitting in the midst of an elegant and well-dressed audience.
[ترجمه گوگل]در میان تماشاچیان شیک و خوش لباس نشسته بودیم
[ترجمه ترگمان]ما در میان یک جمعیت شیک و آراسته نشسته بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She stood preening in their midst, delighted with the attention.
[ترجمه گوگل]او در میان آنها ایستاده بود و از توجه خوشحال شده بود
[ترجمه ترگمان]او در میان آن ها نشسته بود و از این که توجه او را جلب کرده بود لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is a traitor in our midst.
[ترجمه گوگل]در میان ما یک خائن وجود دارد
[ترجمه ترگمان] یه خائن بین ما وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I admired her serenity in the midst of so much chaos.
[ترجمه گوگل]من آرامش او را در میان هرج و مرج بسیار تحسین کردم
[ترجمه ترگمان]من آرامش او را در میان این همه هرج و مرج تحسین می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Eleanor arrived in the midst of a blizzard.
[ترجمه گوگل]النور در میان یک کولاک وارد شد
[ترجمه ترگمان]الی نور در میان طوفان به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قلب (اسم)
heart, anagram, midst, brassy, counterfeit

دل (اسم)
heart, midst, spunk, conscience

قسمت وسط (اسم)
midst

در میان (حرف اضافه)
into, across, among, between, amongst, amid, amidst, midst, betwixt

تخصصی

[ریاضیات] قسمت وسط

انگلیسی به انگلیسی

• happening in the middle of a period of time; location of something surrounded by other things; occurring during particular circumstances; middle point of a whole
in the middle, among, during

if you are in the midst of a group of people, you are among them or surrounded by them; a formal word.
if something happens in the midst of an event, it happens during that event; a formal word.
if you are in the midst of doing something, you are doing it at the moment; a formal word.

پیشنهاد کاربران

in the middle of.
در میانه/درگیرودار/
در وسط چیزی یا کاری
هیچ
in the midst of sth or a group of people
in the middle of sth or a group of people
در وسط
اوج
بحبوجه

بپرس