midriff

/ˈmɪdrɪf//ˈmɪdrɪf/

معنی: تیغه، حجاب حاجز، قسمت پایین سینه
معانی دیگر: (بخشی از بالاتنه که میان سینه و شرمگاه قراردارد) شکم، دل، نافگاه، (جامه های زنانه) جلو، زیر سینه، مربوط به قسمت پایین سینه

جمله های نمونه

1. She wore a short T-shirt that revealed her midriff.
[ترجمه گوگل]او یک تی شرت کوتاه پوشیده بود که وسط او را نشان می داد
[ترجمه ترگمان]او پیراهن کوتاهی به تن داشت که شکمش را نمایان می ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was staring at her midriff.
[ترجمه گوگل]به وسط او خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]او به شکمش خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That accusation was like a blow to the midriff, still as hurtful as ever, nomatterhow often she heard it.
[ترجمه گوگل]این اتهام مثل ضربه ای بود به وسط، هنوز هم مثل همیشه آزاردهنده بود، مهم نیست که او هر چند وقت یک بار آن را می شنید
[ترجمه ترگمان]این اتهام مثل ضربه ای بود که به شکمش اصابت کرده بود، مثل همیشه درد می کرد، اما اغلب آن را می شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The trick is preventing the fire in the midriff breaking out into a public conflagration.
[ترجمه گوگل]ترفند این است که از آتش سوزی در میانی به آتش سوزی عمومی جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]این ترفند، جلوگیری از آتش سوزی در شکمش است که وارد یک آتش سوزی عمومی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The sharp sensation in her midriff shocked her by its intensity.
[ترجمه گوگل]احساس تند وسط او از شدت آن او را شوکه کرد
[ترجمه ترگمان]حس تند و تیزی در شکمش موج می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The bulge in its midriff testified to that.
[ترجمه گوگل]برآمدگی در وسط آن گواه آن بود
[ترجمه ترگمان]The در شکمش به آن شکل داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Belch [ midriff flesh convulsion ] the swiftest treatment method?
[ترجمه گوگل]آروغ [ تشنج گوشت میانی ] سریعترین روش درمانی؟
[ترجمه ترگمان]- سریع ترین روش درمانی در شکمش وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His second kick to the midriff sent the lawyer's last meal gushing from his mouth.
[ترجمه گوگل]ضربه دوم او به خط میانی باعث شد آخرین وعده غذایی وکیل از دهانش فوران کند
[ترجمه ترگمان]ضربه دوم به شکمش خورد و آخرین وعده غذای وکیل را از دهانش بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Baring a midriff or even dressing scantily in a bikini is guaranteed to boost your score.
[ترجمه گوگل]پوشیدن لباس میانی یا حتی پوشیدن کم لباس بیکینی تضمینی برای افزایش امتیاز شماست
[ترجمه ترگمان]خوردن یک شکم شکم و یا حتی لباس پوشاندن به شکل scantily با بیکینی تضمین می شود که امتیاز شما را بالا ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ooh, ooh, the halter with the bare midriff, oh, and my black hip - huggers.
[ترجمه گوگل]اوه، اوه، هولتر با وسط برهنه، اوه، و باسن سیاه من - بغل‌ها
[ترجمه ترگمان]اوه، اوه، halter با شکم لخت، اوه، و باسن black -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her tan from working outdoors in shorts and midriff tops accented the whole outfit.
[ترجمه گوگل]برنزه شدن او به دلیل کار در فضای باز با شلوارک و تاپ میانی تمام لباس را برجسته می کرد
[ترجمه ترگمان]او از کار کردن در فضای باز در فضای باز با شلوارک و کف شکم بر روی تمام لباس ها تاکید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Young American women believe that a bare midriff is fashionable.
[ترجمه گوگل]زنان جوان آمریکایی معتقدند که میانی برهنه مد است
[ترجمه ترگمان]زنان جوان آمریکایی بر این باورند که یک بند شکم برهنه مد روز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Marjayasana: Position stimulates the midriff area and the spinal column.
[ترجمه گوگل]Marjayasana: موقعیت ناحیه میانی و ستون فقرات را تحریک می کند
[ترجمه ترگمان]Marjayasana: موقعیت، ناحیه شکم را تحریک می کند و ستون فقرات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was struck by a stabbing pain in his midriff.
[ترجمه گوگل]دردی کوبنده در ناحیه میانی به او وارد شد
[ترجمه ترگمان]درد شدیدی در شکمش ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Were it an elephant, our feet would be in its midriff, our heads just under its rib-cage.
[ترجمه گوگل]اگر یک فیل بود، پاهای ما در وسط آن قرار می گرفت و سرمان درست زیر قفسه سینه آن بود
[ترجمه ترگمان]اگر این یک فیل بود، پاهای ما در شکم آن بود، سره ای ما درست زیر دنده هایش چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تیغه (اسم)
partition, blade, knife, septum, bulkhead, midriff

حجاب حاجز (اسم)
midriff, traverse, diaphragm

قسمت پایین سینه (اسم)
midriff

انگلیسی به انگلیسی

• diaphragm; middle region of the torso, region between the abdomen and the chest; garment that exposes this region of the body
your midriff is the middle of your body, especially your waist and the area just above it.

پیشنهاد کاربران

( US also midsection )
the part of the human body between the chest and the waist
قسمتی از بدن انسان بین سینه و کمر
She wore a short T - shirt that revealed her midriff.
ملاحظه؛ من کلمه ای دقیق برای این قسمت بدن پیدا نکردم. از طرفی، فکر کنم ترجمه ناف درست نباشد.
...
[مشاهده متن کامل]

تصویر ارایه شده شاید به درک معنای کلمه کمک نماید.

midriffmidriff
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/midriff
ناف
Rachle your midriff is showing.
نیم تنه

بپرس