midpoint

/ˈmɪdˈpɔɪnt//ˈmɪdˈpɔɪnt/

نقطه ی میانی، مرکز، نقطه ی مرکزی، میانگاه، وسط، نقطه میانی یا نزدیک مرکز، علوم مهندسى : مرکز

جمله های نمونه

1. At the midpoint of the study, all those taking part were interviewed again.
[ترجمه گوگل]در اواسط مطالعه، همه افرادی که شرکت کردند دوباره مصاحبه شدند
[ترجمه ترگمان]در نیمه راه مطالعه، تمام افرادی که شرکت کردند دوباره مصاحبه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The driveway is 20m long, so the midpoint must be at 10m.
[ترجمه گوگل]طول مسیر 20 متر است، بنابراین نقطه میانی باید 10 متر باشد
[ترجمه ترگمان]ورودی پارکینگ ۲۰ متر طول دارد، بنابراین نقطه میانی باید ۱۰ متر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She has not yet reached the midpoint of her life.
[ترجمه گوگل]او هنوز به اواسط زندگی خود نرسیده است
[ترجمه ترگمان]هنوز به مرحله آخر عمرش نرسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is the exact midpoint of the performance, the moment of moments.
[ترجمه گوگل]این دقیقا نقطه میانی اجراست، لحظه لحظه ها
[ترجمه ترگمان]این نقطه میانی دقیق عملکرد، لحظه لحظات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We will see how the mummies occupied the midpoint of the most important overland trade route in Eurasian history.
[ترجمه گوگل]خواهیم دید که مومیایی ها چگونه وسط مهمترین مسیر تجارت زمینی در تاریخ اوراسیا را اشغال کردند
[ترجمه ترگمان]خواهیم دید که چگونه مومیایی ها نقطه میانی مهم ترین مسیر تجارت زمینی در تاریخ اوراسیا را اشغال کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. By the midpoint of the twentieth century, the economy had begun to improve.
[ترجمه گوگل]در اواسط قرن بیستم، اقتصاد شروع به بهبود کرده بود
[ترجمه ترگمان]در نیمه اول قرن بیستم، اقتصاد پیشرفت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At the midpoint of the study all interviewers were seen in small groups for a psychological debriefing.
[ترجمه گوگل]در اواسط مطالعه، همه مصاحبه‌کنندگان در گروه‌های کوچک برای بررسی روان‌شناختی دیده شدند
[ترجمه ترگمان]در نیمه راه مطالعه تمام interviewers در گروه های کوچک برای یک debriefing روانی دیده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At the midpoint of the session, the activity changes.
[ترجمه گوگل]در اواسط جلسه، فعالیت تغییر می کند
[ترجمه ترگمان]در نقطه میانی جلسه، فعالیت تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And the midpoint that table put hallway, the paper with mensal suspensory upper part art lamp, sweet all the more.
[ترجمه گوگل]و نقطه وسط آن میز راهرو، کاغذ با لامپ هنری قسمت بالای تعلیق مردانه، شیرین تر
[ترجمه ترگمان]و نقطه میانی آن که روی میز قرار دارد، مقاله با mensal suspensory قسمت بالایی هنر، و تمام چیزهای دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. MidPoint Circle Algorithm source code integrity, and can be used directly.
[ترجمه گوگل]MidPoint Circle الگوریتم کد منبع یکپارچگی، و می تواند به طور مستقیم مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]الگوریتم حلقه midpoint یکپارچگی کد منبع، و می تواند به طور مستقیم مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The mihrab, which is located at the midpoint of the wall facing Qibla, is a niche or recess that constitutes the central and, at times, the most decorated feature in any mosque.
[ترجمه گوگل]محراب که در وسط دیوار رو به قبله قرار دارد، طاقچه یا فرورفتگی است که مرکز و گاه آراسته ترین ویژگی هر مسجد را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]محراب که در نقطه میانی دیوار روبروی قبله واقع شده است، یک گوشه و یا فرورفتگی است که مرکزی را تشکیل می دهد و گاهی زیباترین ویژگی در هر مسجد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The midpoint and equivalence point for carbonic acid are much higher.
[ترجمه گوگل]نقطه میانی و هم ارزی اسید کربنیک بسیار بالاتر است
[ترجمه ترگمان]نقطه میانی و نقطه تعادل برای اسید carbonic بسیار بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At the midpoint of the bridge she stopped.
[ترجمه گوگل]در وسط پل ایستاد
[ترجمه ترگمان]در انتهای پل ایستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The century with 2000 as its midpoint marks three additional unique, important transitions in human history.
[ترجمه گوگل]قرن با سال 2000 به عنوان نقطه میانی آن، سه تغییر منحصر به فرد و مهم دیگر را در تاریخ بشریت نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این قرن با سال ۲۰۰۰ به عنوان نقطه میانی آن سه گذار منحصر به فرد و مهم در تاریخ بشر را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] وسط، نقطه میانی
[فوتبال] نقطه میانی
[ریاضیات] نقطه ی میانی
[آب و خاک] نقطه میانی
[عمران و معماری] نقطه وسط
[ریاضیات] نقطه ی وسط، نقطه ی میانی

انگلیسی به انگلیسی

• middle; central point between two equally distant marks; point in time between the beginning and the end of a specified period of time
the midpoint of something long such as a line is the point on it that is the same distance from both ends.
the midpoint of an event is the time halfway between the beginning and the end of it.
place in the center, center point

پیشنهاد کاربران

بپرس