midmost

/ˈmɪdmoʊst//ˈmɪdməʊst/

معنی: وسط، بسیار صمیمی، واقع در عین وسط
معانی دیگر: درست در وسط، میان ترین، درونی ترین، سری ترین، محرمانه ترین، واقع در عین وسط، بسیار صمیمی، وسط

جمله های نمونه

1. in the midmost part of the forest
درست در وسط جنگل

2. the excursion of the eyes from a midmost position
برونگردی چشم ها از جایگاه میانی خود

مترادف ها

وسط (صفت)
middle, mediocre, middling, second-class, midmost, second-rate

بسیار صمیمی (صفت)
midmost

واقع در عین وسط (صفت)
midmost

تخصصی

[ریاضیات] دقیقا واقع شده در وسط، وسط ترین

انگلیسی به انگلیسی

• located exactly in the middle; closest to the middle
exactly in the middle; in the midst

پیشنهاد کاربران

بپرس