1. midlife crisis
بحران میانسالی
2. I went through my midlife crisis about four or five years ago, when I was forty.
[ترجمه گوگل]من حدود چهار یا پنج سال پیش، زمانی که چهل ساله بودم، بحران میانسالی را پشت سر گذاشتم
[ترجمه ترگمان]وقتی چهل و پنج سال پیش دچار بحران میانسالی شدم، وقتی که چهل سال داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی چهل و پنج سال پیش دچار بحران میانسالی شدم، وقتی که چهل سال داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. So much for women losing interest after midlife!
[ترجمه گوگل]برای زنانی که بعد از میانسالی علاقه خود را از دست می دهند بسیار زیاد است!
[ترجمه ترگمان]آن هم برای زن ها که بعد از midlife علاقه خود را از دست می دهند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن هم برای زن ها که بعد از midlife علاقه خود را از دست می دهند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Midlife never took me by surprise.
[ترجمه گوگل]دوران میانسالی هرگز مرا غافلگیر نکرد
[ترجمه ترگمان]midlife هیچوقت منو غافلگیر نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]midlife هیچوقت منو غافلگیر نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The so-called midlife crisis can occur at any age, whenever we search for meaning, intimacy, and purpose.
[ترجمه گوگل]به اصطلاح بحران میانسالی می تواند در هر سنی رخ دهد، هر زمان که به دنبال معنا، صمیمیت و هدف باشیم
[ترجمه ترگمان]بحران به اصطلاح midlife می تواند در هر سنی رخ دهد، هر زمان که ما به دنبال معنا، صمیمیت و هدف هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بحران به اصطلاح midlife می تواند در هر سنی رخ دهد، هر زمان که ما به دنبال معنا، صمیمیت و هدف هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Midlife crises are forcing them to reassess and re-prioritize.
[ترجمه گوگل]بحران های میانسالی آنها را مجبور به ارزیابی مجدد و اولویت بندی مجدد می کند
[ترجمه ترگمان]بحران های Midlife آن ها را وادار به ارزیابی مجدد و اولویت بندی مجدد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بحران های Midlife آن ها را وادار به ارزیابی مجدد و اولویت بندی مجدد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Midlife is a time of physical change, as are other times of life.
[ترجمه گوگل]میانسالی، مانند سایر زمانهای زندگی، زمان تغییر فیزیکی است
[ترجمه ترگمان]Midlife زمان تغییر فیزیکی است، همان طور که زمان های دیگر زندگی نیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Midlife زمان تغییر فیزیکی است، همان طور که زمان های دیگر زندگی نیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. By contrast, people who become stagnant at midlife dry out and shrink like prunes.
[ترجمه گوگل]در مقابل، افرادی که در میانسالی راکد می شوند مانند آلو خشک می شوند و کوچک می شوند
[ترجمه ترگمان]در مقابل، افراد ساکن در midlife خشک می شوند و مانند آلو خشک می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در مقابل، افراد ساکن در midlife خشک می شوند و مانند آلو خشک می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He's having a midlife crisis.
[ترجمه گوگل]او دچار بحران میانسالی شده است
[ترجمه ترگمان]اون دچار بحران میانسالی شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اون دچار بحران میانسالی شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. One main challenge during the midlife years may be taking care of elderly parents.
[ترجمه گوگل]یکی از چالش های اصلی در سال های میانسالی ممکن است مراقبت از والدین مسن باشد
[ترجمه ترگمان]یکی از چالش های مهم در طول این سال ها مراقبت از والدین مسن می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یکی از چالش های مهم در طول این سال ها مراقبت از والدین مسن می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The majority of men certainly think midlife is more difficult for women!
[ترجمه گوگل]اکثر مردان مطمئناً فکر می کنند میانسالی برای زنان دشوارتر است!
[ترجمه ترگمان]اکثریت مردها فکر می کنند midlife برای زن ها دشوارتر است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اکثریت مردها فکر می کنند midlife برای زن ها دشوارتر است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Midlife is a time of maturity and self-knowledge.
[ترجمه گوگل]میانسالی دوران بلوغ و خودشناسی است
[ترجمه ترگمان]Midlife زمان بلوغ و خود دانش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Midlife زمان بلوغ و خود دانش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. By midlife our bodies become less efficient at burning up calories.
[ترجمه گوگل]در میانسالی بدن ما در سوزاندن کالری کمتر کارآمد می شود
[ترجمه ترگمان]با این کار بدن ما با سوزاندن کالری کم تر کارآمد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این کار بدن ما با سوزاندن کالری کم تر کارآمد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Results Youth group: no remarkable difference . Midlife group: difference in LS and blood viscosity were found.
[ترجمه گوگل]نتایج گروه جوانان: تفاوت قابل توجهی وجود ندارد گروه میانسالی: تفاوت در LS و ویسکوزیته خون مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]نتایج گروه جوانان: تفاوت قابل توجهی وجود ندارد گروه Midlife: تفاوت در LS و لزجت گردابه ای یافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نتایج گروه جوانان: تفاوت قابل توجهی وجود ندارد گروه Midlife: تفاوت در LS و لزجت گردابه ای یافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. China could see a lot more midlife career - changers entering the legal profession as a result.
[ترجمه گوگل]چین می تواند مشاغل میانسالی بسیار بیشتری را ببیند - در نتیجه افراد تغییر دهنده وارد حرفه حقوقی می شوند
[ترجمه ترگمان]چین می تواند شاهد شکوفایی بسیاری از افرادی باشد که وارد حرفه قانونی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چین می تواند شاهد شکوفایی بسیاری از افرادی باشد که وارد حرفه قانونی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید