middlings


زبره آرد، آرد میانه

جمله های نمونه

1. He says he's only middling today.
[ترجمه گوگل]او می گوید که امروز فقط میانه رو است
[ترجمه ترگمان]می گوید که امروز معمولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. 'Do you like your coffee weak or strong?' 'Oh, middling, please. '
[ترجمه گوگل]آیا قهوه تان را ضعیف دوست دارید یا قوی؟ اوه، وسط، لطفا '
[ترجمه ترگمان]قهوه و یا قوی دوست داری؟ اوه، یه کلمه متوسط، لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Beatles enjoyed only middling success until 196
[ترجمه گوگل]بیتلز تا سال 196 موفقیت متوسطی داشت
[ترجمه ترگمان]گروه بیتلز تنها از یک موفقیت متوسط تا ۱۹۶ ران برخوردار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Where to stay Berlin has a string of first-class hotels, and not a lot in the middling class.
[ترجمه گوگل]محل اقامت برلین دارای مجموعه ای از هتل های درجه یک است و تعداد زیادی در کلاس متوسط ​​وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]جایی که برلین بماند یک رشته هتل های درجه یک دارد و در طبقه متوسط خیلی زیاد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The variety of ages up there - old, middling and my generation.
[ترجمه گوگل]تنوع سنی بالا - قدیمی، متوسط ​​و نسل من
[ترجمه ترگمان]در سنین بالا - پیر، متوسط و نسل من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Like the middling farmers of open-field Wigston, they formed the backbone of the community.
[ترجمه گوگل]مانند کشاورزان میانی ویگستون، آنها ستون فقرات جامعه را تشکیل دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها نیز مانند farmers که در مزارع آزاد بودند، ستون فقرات جامعه را تشکیل می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jack had had a good to middling season and with pro-ams and the occasional exhibition match I had earned nearly £8000.
[ترجمه گوگل]جک یک فصل خوب تا میانه را پشت سر گذاشته بود و با طرفداران و مسابقات نمایشگاهی گاه به گاه من نزدیک به 8000 پوند درآمد داشتم
[ترجمه ترگمان]جک فصل متوسط بود و با - و the که گاهی تا ۸۰۰۰ پوند به دست آورده بود، یک فصل معمولی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their reception was middling but this was a major triumph.
[ترجمه گوگل]استقبال آنها متوسط ​​بود اما این یک پیروزی بزرگ بود
[ترجمه ترگمان]Their جز یک پیروزی بزرگ نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This means that a few get top marks, a big bunch get middling marks, and a few come near the bottom.
[ترجمه گوگل]این به این معنی است که تعداد کمی از آنها امتیاز بالایی می گیرند، دسته بزرگی نمره متوسط ​​می گیرند و تعدادی نزدیک به پایین می آیند
[ترجمه ترگمان]این به این معنی است که چند تا علامت برتر، یک مشت علامت معمولی و چند تایی از آن پایین می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The principal beneficiaries of these grants were the middling and lesser nobility.
[ترجمه گوگل]ذینفعان اصلی این کمک‌ها اقشار متوسط ​​و کوچک‌تر بودند
[ترجمه ترگمان]ذینفعان اصلی این کمک ها طبقه متوسط و lesser بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Far better to await a further sharp drop in mortgage rates into the high or even middling single digits.
[ترجمه گوگل]بهتر است منتظر کاهش شدید بیشتر نرخ وام مسکن به تک رقمی بالا یا حتی متوسط ​​باشیم
[ترجمه ترگمان]بهتر است در انتظار کاهش شدید نرخ وام مسکن به نرخ بالای متوسط یا حتی متوسط باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Ossis have been fobbed off with one middling portfolio, transport, and two lightweight ones.
[ترجمه گوگل]Ossis با یک نمونه کار متوسط، حمل‌ونقل و دو نمونه سبک‌وزن به فروش رسیده است
[ترجمه ترگمان]The با یک سبد متوسط، حمل و نقل، و دو دسته سبک وزن دست و پنجه نرم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They've had only middling success.
[ترجمه گوگل]آنها فقط موفقیت متوسطی داشته اند
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط یک کم موفق بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Recovery of molybdenum from copper and molybdenum middlings has been studied.
[ترجمه گوگل]بازیابی مولیبدن از مس و مولیبدن میانی مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]بازیابی مولیبدونم از مس و مولیبدن مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[معدن] ذرات میانی (خردایش)

پیشنهاد کاربران

بپرس