middleman

/ˈmɪdl̩ˌmæn//ˈmɪdl̩mæn/

معنی: دلال، واسطه، نفر وسط صف، ادم میانه رو
معانی دیگر: کارچاق کن، میان دار، داستار، معتدل

جمله های نمونه

1. He acts as a middleman for British companies seeking contracts in the Gulf.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک واسطه برای شرکت های انگلیسی که به دنبال قرارداد در خلیج فارس هستند، عمل می کند
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک واسطه برای شرکت های انگلیسی که به دنبال قرارداد در خلیج فارس هستند عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some factories have cut out the middleman and sell their products directly to customers.
[ترجمه گوگل]برخی از کارخانه ها واسطه را قطع کرده و محصولات خود را مستقیماً به مشتریان می فروشند
[ترجمه ترگمان]برخی کارخانه ها این واسطه را قطع کرده و محصولاتشان را مستقیما به مشتریان می فروشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Why don't they cut out the middleman and let us do it ourselves?
[ترجمه گوگل]چرا دلال را قطع نمی کنند و نمی گذارند خودمان این کار را بکنیم؟
[ترجمه ترگمان]چرا the رو قطع نکنن و به ما اجازه بدن که این کار رو خودمون انجام بدیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He acted as a middleman in discussions between the two companies.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک واسطه در بحث های بین دو شرکت عمل می کرد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان واسطه در مذاکرات بین دو شرکت عمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He acts as middleman for companies seeking contracts abroad.
[ترجمه گوگل]او به عنوان واسطه برای شرکت هایی که به دنبال قرارداد در خارج از کشور هستند، عمل می کند
[ترجمه ترگمان]او به عنوان واسطه برای شرکت های جویای قرارداد در خارج از کشور عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The firm sells through a middleman because it does not have its own sales force.
[ترجمه گوگل]این شرکت از طریق یک واسطه می فروشد زیرا نیروی فروش خود را ندارد
[ترجمه ترگمان]شرکت از طریق یک واسطه به فروش می رسد، زیرا این شرکت نیروی فروش خود را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This cuts out the currency board as middleman, and has a similar economic effect.
[ترجمه گوگل]این کار هیئت ارز را به عنوان واسطه قطع می کند و اثر اقتصادی مشابهی دارد
[ترجمه ترگمان]این امر به عنوان واسطه، هیات مدیره واحد پول را حذف می کند و دارای یک اثر اقتصادی مشابه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cawthorne seems to have cut out the middleman.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد کاوثورن واسطه را قطع کرده است
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد \"Cawthorne\" رابط رو قطع کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. While the synapse is only an inefficient chemical middleman in what are otherwise efficient electrical processes, it is a malleable middleman.
[ترجمه گوگل]در حالی که سیناپس فقط یک واسطه شیمیایی ناکارآمد در فرآیندهای الکتریکی کارآمد است، اما یک واسطه چکش‌خوار است
[ترجمه ترگمان]در حالی که سیناپس تنها یک واسطه شیمیایی ناکافی در چیزی است که در غیر این صورت فرایندهای الکتریکی کارآمد هستند، این یک واسطه malleable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The new plan would eliminate the mandated middleman and allow retailers to buy directly from suppliers.
[ترجمه گوگل]طرح جدید واسطه اجباری را حذف می کند و به خرده فروشان اجازه می دهد مستقیماً از تامین کنندگان خرید کنند
[ترجمه ترگمان]این برنامه جدید، واسطه را حذف خواهد کرد و به خرده فروشان اجازه می دهد تا مستقیما از تامین کنندگان خریداری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Stanley worked as a middleman on U. S. and Soviet business deals.
[ترجمه گوگل]استنلی به عنوان واسطه در معاملات تجاری ایالات متحده و شوروی کار می کرد
[ترجمه ترگمان](استنلی)به عنوان یک واسطه در آمریکا کار می کرد اس و معاملات تجاری شوروی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A manufacturer who uses a middleman who resells to the consumer is paddling around in a three-level channel of distribution.
[ترجمه گوگل]تولیدکننده‌ای که از واسطه‌ای استفاده می‌کند که دوباره به مصرف‌کننده می‌فروشد، در یک کانال سه سطحی توزیع دست و پا می‌زند
[ترجمه ترگمان]یک تولیدکننده که از یک واسطه استفاده می کند، با استفاده از یک واسطه، در یک کانال سه سطحی در حال پارو زدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The ECB would then operate a middleman, matching deposit - rich institutions with banks that need to borrow.
[ترجمه گوگل]سپس بانک مرکزی اروپا یک واسطه را راه اندازی می کند که موسسات سپرده غنی را با بانک هایی که نیاز به استقراض دارند تطبیق می دهد
[ترجمه ترگمان]بانک مرکزی اروپا سپس با بانک هایی که نیاز به قرض کردن دارند، یک واسطه استخدام می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The middleman does not have goods himself.
[ترجمه گوگل]دلال خودش کالا ندارد
[ترجمه ترگمان]مرد رابط نباید خودش کالا داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The customer can get more benefit without the middleman.
[ترجمه گوگل]مشتری بدون واسطه می تواند سود بیشتری کسب کند
[ترجمه ترگمان]مشتری می تواند سود بیشتری بدون واسطه دریافت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دلال (اسم)
mediator, go-between, broker, dealer, fixer, monger, middleman, chapman, solicitor-general

واسطه (اسم)
medium, go-between, middleman, inductor

نفر وسط صف (اسم)
middleman

ادم میانه رو (اسم)
middleman

تخصصی

[حقوق] واسطه، دلال

انگلیسی به انگلیسی

• intermediary; one acting as intermediary between two parties
a middleman is someone who buys things from the people who produce them and sells them to other people at a profit.
in political discussions, a middleman is someone who mediates between the parties concerned.

پیشنهاد کاربران

Slang term for a drug dealer
اصطلاح عامیانه برای فروشنده مواد مخدر
میانجی گر
دلال

بپرس