middle management

/ˌmɪdl ˈmænɪdʒmənt//ˌmɪdl ˈmænɪdʒmənt/

(مدیریت) مدیران میان زینه، میان داستاران، مدیریت رده ی دوم، مدیریت میانی

جمله های نمونه

1. The company has weak middle management and poor internal communication.
[ترجمه گوگل]این شرکت دارای مدیریت میانی ضعیف و ارتباطات داخلی ضعیف است
[ترجمه ترگمان]این شرکت مدیریت میانی ضعیف و ارتباطات داخلی ضعیف دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He cut hundreds of jobs in middle management.
[ترجمه گوگل]او صدها شغل را در مدیریت میانی اخراج کرد
[ترجمه ترگمان]او صدها شغل در مدیریت میانی را قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The proportion of women in middle management has risen to 40%.
[ترجمه گوگل]نسبت زنان در مدیریت میانی به 40 درصد افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]نسبت زنان در مدیریت میانی به ۴۰ درصد افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The post-independence generation is already in middle management positions.
[ترجمه گوگل]نسل بعد از استقلال هم اکنون در پست های مدیریتی میانی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]نسل بعد از استقلال در حال حاضر در پست های مدیریتی میانی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. However, not everyone believes that eliminating middle management from organisations is the panacea for all corporate ills.
[ترجمه گوگل]با این حال، همه بر این باور نیستند که حذف مدیریت میانی از سازمان ها نوشدارویی برای همه مشکلات شرکت است
[ترجمه ترگمان]با این حال، همه معتقد نیستند که حذف مدیریت میانی از سازمان ها، panacea برای تمام مشکلات شرکت ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Basic middle management functions still have to be done.
[ترجمه گوگل]عملکردهای اساسی مدیریت میانی هنوز باید انجام شود
[ترجمه ترگمان]وظایف اصلی مدیریت میانی هنوز باید انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Identical style two-day courses for middle management are also held at various venues in the South East and Yorkshire.
[ترجمه گوگل]دوره های دو روزه یکسان برای مدیریت میانی نیز در مکان های مختلف در جنوب شرق و یورکشایر برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]سبک دو روزه مشابه برای مدیریت میانی نیز در مکان های مختلف در جنوب شرقی و یورکشایر نگهداری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some companies have dispensed with the middle management function altogether.
[ترجمه گوگل]برخی از شرکت ها به طور کلی از عملکرد مدیریت میانی صرف نظر کرده اند
[ترجمه ترگمان]برخی از شرکت ها به طور کلی از عملکرد مدیریت میانی صرفنظر کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The absence of senior and middle management leading from the front is only too apparent.
[ترجمه گوگل]فقدان مدیریت ارشد و میانی که از جلو رهبری می کنند بسیار آشکار است
[ترجمه ترگمان]عدم وجود مدیریت ارشد و میانی رهبری از جبهه، بیش از حد واضح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The others came from the middle management layer.
[ترجمه گوگل]بقیه از لایه مدیریت میانی بودند
[ترجمه ترگمان]بقیه از لایه میانی مدیریت می آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many middle management jobs have been cut.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مشاغل مدیریت میانی کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شغل های مدیریت میانی قطع شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Again, it was the middle management ranks that suffered the severest cuts.
[ترجمه گوگل]باز هم، این رده های میانی مدیریتی بودند که شدیدترین کاهش ها را متحمل شدند
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، این قشر متوسط مدیریتی بود که شدیدترین کاهش را متحمل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After five years in middle management, I'm ready for a real piece of the action.
[ترجمه گوگل]پس از پنج سال در مدیریت میانی، من برای یک قطعه واقعی از اکشن آماده هستم
[ترجمه ترگمان]بعد از پنج سال در مدیریت میانی، من برای یک عمل واقعی آماده هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is the fastest gro wing venture of all times. Since we landed here on Sunday we hired 50 employees (middle management level, mostly Chinese McK), by March we'll grow to 1000 employees.
[ترجمه گوگل]این سریعترین رشد سرمایه گذاری بال در تمام دوران است از زمانی که یکشنبه به اینجا رسیدیم، 50 کارمند (سطح مدیریت میانی، عمدتاً چینی McK) استخدام کردیم، تا ماه مارس به 1000 کارمند افزایش خواهیم داد
[ترجمه ترگمان]این سریع ترین خطر آفرین در همه زمان ها است از آنجا که ما در روز یکشنبه به اینجا آمدیم، ما ۵۰ کارمند (سطح مدیریت میانی، بیشتر چینی McK)را استخدام کردیم، تا ماه مارس به ۱۰۰۰ کارگر افزایش پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Lion food refers to middle management or HQ staff in American companies.
[ترجمه گوگل]غذای شیر به مدیریت میانی یا کارکنان HQ در شرکت های آمریکایی اطلاق می شود
[ترجمه ترگمان]غذا به مدیریت میانی یا ستاد مرکزی شرکت های آمریکایی اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] مدیریت میانی، مدیران میانی
[آب و خاک] مدیریت در سطوح میانی

پیشنهاد کاربران

بپرس