middle age

/ˈmɪdl̩ˈeɪdʒ//ˈmɪdl̩eɪdʒ/

سال های میانه (بین 40 تا 65 سالگی)، میانسالی، عوانی، دوره بین جوانی وپیری

جمله های نمونه

1. He settled into comfortable middle age.
[ترجمه گوگل]او وارد میانسالی راحت شد
[ترجمه ترگمان]او در این سن و سال راحت زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Once you reach middle age, you have to be sensible with your health.
[ترجمه گوگل]وقتی به میانسالی رسیدید، باید نسبت به سلامتی خود عاقل باشید
[ترجمه ترگمان]زمانی که به سن متوسط می رسید، باید نسبت به سلامت خود حس خوبی داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The taxi driver, a phlegmatic man in middle age, showed no surprise at this request.
[ترجمه گوگل]راننده تاکسی، مردی بلغمی در میانسالی، از این درخواست تعجب نکرد
[ترجمه ترگمان]راننده تاکسی، که مردی خونسرد و محتاط بود، از این درخواست هیچ تعجب نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. At 40 a man has reached middle age.
[ترجمه گوگل]در 40 سالگی یک مرد به میانسالی رسیده است
[ترجمه ترگمان]در سن ۴۰ سالگی مردی به سن متوسط رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I am sitting on the cusp of middle age.
[ترجمه گوگل]من در آستانه میانسالی نشسته ام
[ترجمه ترگمان]من الان در اوج سن و سالی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When you reach middle age you get a different perspective on life.
[ترجمه گوگل]وقتی به میانسالی می رسید، دیدگاه متفاوتی در زندگی پیدا می کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که به سن متوسط می رسید، دیدگاه متفاوتی در مورد زندگی به دست می آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Men tend to put on weight in middle age.
[ترجمه گوگل]مردان در میانسالی تمایل به افزایش وزن دارند
[ترجمه ترگمان]مردان تمایل دارند در سنین میانی وزنی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She had her first child well into middle age.
[ترجمه گوگل]او اولین فرزندش را در سن میانسالی به دنیا آورد
[ترجمه ترگمان]او اولین بچه اش را به سن بلوغ رسانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My father experienced an identity crisis in middle age.
[ترجمه گوگل]پدرم در میانسالی دچار بحران هویت شد
[ترجمه ترگمان]پدرم در دوران میانی بحران هویت را تجربه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's a sign of the approach of middle age.
[ترجمه گوگل]این نشانه نزدیک شدن به میانسالی است
[ترجمه ترگمان]این نشانه ای از رویکرد سنی میانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Manifestation of the disease often doesn't occur until middle age.
[ترجمه گوگل]تظاهرات بیماری اغلب تا میانسالی رخ نمی دهد
[ترجمه ترگمان]اغلب این بیماری تا زمانی که به سن متوسط برسد رخ نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Middle age can be the prime of life if you have the right attitude.
[ترجمه گوگل]اگر نگرش درستی داشته باشید، میانسالی می تواند اوج زندگی باشد
[ترجمه ترگمان]اگر نگرش صحیحی داشته باشید، سن متوسط می تواند نخست زندگی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was a white man in middle age, dressed in a light beige suit.
[ترجمه گوگل]مردی سفیدپوست در میانسالی بود که کت و شلوار بژ روشنی پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]مرد سفید پوشی بود که کت و شلوار قهوه ای روشن پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In middle age a nation seeks safety and consolidation of material gain.
[ترجمه گوگل]در میانسالی یک ملت به دنبال امنیت و تحکیم منافع مادی است
[ترجمه ترگمان]در سنین میانی یک ملت به دنبال امنیت و تحکیم منافع مادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• transitional age, middle point of one's life, mid-life
middle age is the period in your life when you are between about 40 and 60 years old.

پیشنهاد کاربران

کلمه middle age بدون s جمع به معنی میانسال
و middle ages به معنی قرون وسطی می باشد
در پیشنهاد نازی
Middle Ages را مترادفی برای قرون وسطی بیان شده است. در صورتیکه واژه مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای قرون وسطی Medieval period, Middle Ages است که در حوزه باستان شناسی قرار داده شده و برای تعریف آن آورده "فاصلۀ زمانی میان سال های 500 تا 1500 میلادی در اروپا"
قرون وسطی

بپرس