1. middle ages
قرون وسطی،سده های میانه
2. middle class culture
فرهنگ ویژه ی طبقه ی متوسط
3. middle finger
انگشت وسط (بین انگشت سبابه و انگشت چهارم)،انگشت سوم
4. middle space
فضای میانی
5. a middle opinion
عقیده ی میانه رو
6. of middle size
دارای اندازه ی متوسط
7. the middle class
طبقه ی متوسط
8. the middle house in that row of houses
خانه ی میانی در آن ردیف خانه ها
9. to middle a rope
طناب را دولا کردن
10. to middle a sail
بادبان کشتی را از وسط تا کردن
11. in the middle ages, blasphemy was punishable by death
در قرون وسطی مجازات کفرگویی اعدام بود.
12. in the middle of a great storm
در وسط یک توفان بزرگ
13. in the middle of our conversation the telephone got disconnected
ارتباط تلفنی در بین صحبت ما قطع شد.
14. in the middle of september
در اواسط ماه سپتامبر
15. in the middle of the autumn, the weather begins to cool
در میانه های پاییز (اواسط پاییز) هوا رو به سردی می رود.
16. in the middle of the jungle we were attacked by savages
در وسط جنگل مورد حمله ی وحشیان قرار گرفتیم.
17. in the middle of the operation, the patient went into shock
در وسط عمل جراحی بیمار رفت توی شوک.
18. in the middle of the show, a fire broke out!
در اواسط نمایش غفلتا آتش سوزی شروع شد!
19. in the middle
1- در وسط،از میان 2- در مخمصه،دچار گرفتاری
20. a man of middle rank in society
مردی با شان متوسط در اجتماع
21. old english and middle english
انگلیسی کهن و انگلیسی میانه
22. bang in the middle of (something)
درست وسط (چیزی)
23. a child of the middle ages
زاده ی قرون وسطی
24. he died in the middle of his youth
در عوان جوانی مرد.
25. he lives in the middle of nowhere
او در وسط یک جای دورافتاده و ناشناخته زندگی می کند.
26. she stood in the middle of the crowd
در میان جمعیت ایستاد.
27. she stood in the middle of the stage and gave a talk
در وسط صحنه ایستاد و نطق کرد.
28. a lone cabin in the middle of a forest
کلبه ی متروکه ای در وسط یک جنگل
29. i seized her around the middle
دور کمرش را گرفتم.
30. she dozed off in the middle of her reading
در حین خواندن به خواب رفت.
31. the camp was in the middle of a beautiful forest
اردوگاه در میان جنگل زیبایی قرار داشت.
32. the growing might of the middle classes
توانمندی فزاینده ی طبقات متوسط
33. the highway stops in the middle of the desert
جاده در وسط صحرا تمام می شود.
34. play both ends against the middle
1- از این شاخ به آن شاخ پریدن 2- (رقیبان را) بهم انداختن،تفرقه انداختن
35. a child was walking in the middle of the street
کودکی در وسط خیابان راه می رفت.
36. a fence that runs through the middle of our land
نرده ای که از میان زمین ما رد می شود
37. english has three periods: old english, middle english, and modern english
انگلیسی سه دوره دارد: انگلیسی کهن،انگلیسی میانه و انگلیسی نوین
38. he abandoned his companion in the middle of the journey
در وسط سفر دوست خود را ترک کرد.
39. he entered the room in the middle of my speech
در میان صحبت من وارد اتاق شد.
40. he run his sword through the middle of goodarz' neck
شمشیرش را از وسط گردن گودرز رد کرد.
41. he took an apple from the middle of the box
یک سیب از وسط جعبه برداشت.
42. his bronze likeness stands in the middle of the square
تندیس برنزی او در وسط میدان قرار دارد.
43. the engine went dead in the middle of the highway
در میان جاده موتور از کار افتاد.
44. a kashan carpet was spread in the middle of the floor
یک فرش کاشان در وسط کف اتاق پهن شده بود.
45. keep your children from running into the middle of the street
جلو بچه هایتان را بگیرید که به وسط خیابان ندوند.
46. the storm split our sail in the middle
توفان بادبان ما را از وسط درید.
47. there was a decorative pool in the middle of the courtyard
یک حوض زینتی در وسط حیاط قرار داشت.
48. a horse's hoof consist of an enormously developed middle digit
سم اسب از یک انگشت بسیار رشد یافته تشکیل شده است.
49. pedestrians are not allowed to walk in the middle of the road
پیاده ها اجازه ندارند در وسط جاده راه بروند.
50. whatever you do, you'll be caught in the middle
هر کاری بکنی در مخمصه خواهی بود.
51. a small pool with a beautiful fountain in the middle (of it)
حوض کوچکی با فواره ای زیبا در وسط آن.
52. he has broad shoulders and he's thin in the middle
او شانه های پهن و کمر باریک دارد.
53. her mother was of nobility and her father was from the middle class
مادرش از اعیان و پدرش از طبقه ی متوسط بود.
54. the human ear consists of the external ear (or pinna), the middle ear (or tympanum), and the inner ear (or labyrinth)
گوش انسان شامل گوش برونی (یا پره ی گوش) و گوش میانی (یا صماخ) و گوش درونی (یا پیچال) است.