midden

/ˈmɪdn̩//ˈmɪdn̩/

معنی: توده، تپه کوچک، توده فضله، توده کثافت
معانی دیگر: (انگلیس - مخفف: kitchen midden) توده ی فضولات، توده ی سرگین، توده ی که که، توده ی پهن

جمله های نمونه

1. A farmyard midden may become waterlogged, its decomposition anaerobic, and substances may be leached out by rain.
[ترجمه گوگل]یک حیاط مزرعه ممکن است غرقاب شود، تجزیه آن غیرهوازی است و مواد ممکن است در اثر باران شسته شوند
[ترجمه ترگمان]ممکن است زمین های صحرایی در حال آب شدن باشد، تجزیه بی هوازی و مواد ممکن است با باران رفع شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Subsequent occupation was represented by a large midden with a considerable amount of pottery.
[ترجمه گوگل]اشغال بعدی با یک میدین بزرگ با مقدار قابل توجهی سفال نشان داده شد
[ترجمه ترگمان]اشغال بعدی توسط تپه ای بزرگ با مقدار قابل توجهی از سفالینه نمایش داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Does the kitchen midden swell with pride when filled with undifferentiated garbage?
[ترجمه گوگل]آیا وقتی آشپزخونه پر از آشغال های تمایز نیافته می شه از غرور متورم میشه؟
[ترجمه ترگمان]آیا این midden که پر از احساسات و احساسات سرشار است، با غرور و غرور، پر از غرور است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It stank like a midden and the straw underfoot had lain so long it was a black, oozy mess.
[ترجمه گوگل]مثل یک میددن بوی بدی می داد و نی زیر پا آنقدر دراز کشیده بود که به هم ریخته ای سیاه و پف آلود بود
[ترجمه ترگمان]بوی کثافت، توده کاه، مدت ها پیش روی آن دراز کشیده بود، کثیف و لزج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Better woo over the midden than over the moor.
[ترجمه گوگل]بهتر است بیش از نیمه غواصی از بیش از بیش از دریا
[ترجمه ترگمان]بهتر از آن است که woo را over
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Waste should be put into the midden.
[ترجمه گوگل]زباله ها باید در میانه ریخته شوند
[ترجمه ترگمان]زباله را باید به تپه ای تقسیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Very few working class houses had indoor lavatories before 1918 and at worst were provided with ash or midden privies.
[ترجمه گوگل]تعداد بسیار کمی از خانه‌های طبقه کارگر قبل از سال 1918 دارای توالت‌های سرپوشیده بودند و در بدترین حالت با خاکستر یا وسایل آشپزی در اختیار داشتند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از خانه های طبقه کارگر در پیش از سال ۱۹۱۸ دستشویی داخلی داشتند و در بدترین حالت، خاکستر یا تپه ای مستراح داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He spewed sentences whose dependent clauses piled up into midden heaps of outrage or joy.
[ترجمه گوگل]او جملاتی را پخش کرد که بندهای وابسته آنها در انبوهی از خشم یا شادی انباشته شدند
[ترجمه ترگمان]او مجازات کرد که بنده ای وابسته آن ها به توده های عظیم خشم یا شادی انباشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bak de koekjes in ca. 18 min. in het midden van de oven goudbruin en gaar.
[ترجمه گوگل]Bak de koekjes در حدود 18 دقیقه in het midden van de oven goudbruin en gaar
[ترجمه ترگمان]باک koekjes در Ca ۱۸ دقیقه در روستای het، ون de، goudbruin و gaar
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توده (اسم)
gross, stack, aggregate, accumulation, agglomeration, cumulation, mass, pile, lump, bulk, heap, volume, aggregation, hill, congeries, shock, block, wad, barrow, bloc, clot, cob, ruck, rick, dollop, conglomeration, cumulus, midden, riffraff, oodles, tump

تپه کوچک (اسم)
hillock, toft, small hill, molehill, midden

توده فضله (اسم)
midden

توده کثافت (اسم)
midden

انگلیسی به انگلیسی

• garbage heap, pile of refuse

پیشنهاد کاربران

midden ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: تل زباله
تعریف: توده ای متشکل از دورریزهای فرهنگی و طبیعی

بپرس