midday

/ˈmɪdˌde//ˌmɪdˈdeɪ/

معنی: ظهر، نیم روز
معانی دیگر: میان روز، وسط روز، نیمروزی، ظهری

جمله های نمونه

1.
نیمروز،ظهر

2. midday meal
غذای نیمروز

3. midday rest
استراحت وسط روز

4. We usually have a simple meal at midday.
[ترجمه گوگل]ما معمولا در ظهر یک وعده غذایی ساده می خوریم
[ترجمه ترگمان]ما معمولا در وسط روز یک وعده ساده داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The surface of the road shimmered in the midday heat.
[ترجمه گوگل]سطح جاده در گرمای ظهر برق می زد
[ترجمه ترگمان]سطح جاده در گرمای ظهر می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I have my main meal at midday.
[ترجمه گوگل]من وعده غذایی اصلی خود را در ظهر می‌خورم
[ترجمه ترگمان]من نزدیک ظهر غذای اصلی خودمو دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's grilling out there in the midday sun.
[ترجمه گوگل]اون بیرون زیر آفتاب ظهر داره کباب می کنه
[ترجمه ترگمان]در زیر آفتاب ظهر کباب را کباب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. By midday they had already travelled 200 miles.
[ترجمه گوگل]تا ظهر آنها 200 مایل را طی کرده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها نزدیک ظهر به ۲۰۰ مایل سفر کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Beyond the windows, a November midday was uniformly grey.
[ترجمه گوگل]آن سوی پنجره ها، یک ظهر نوامبر یکنواخت خاکستری بود
[ترجمه ترگمان]پشت پنجره ها، نیمروز نوامبر به طور یکنواخت خاکستری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The house is shaded from the midday heat by those tall trees.
[ترجمه گوگل]خانه از گرمای ظهر زیر سایه آن درختان بلند است
[ترجمه ترگمان]خانه از گرمای نیمروز به وسیله درختان بلند سایه گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Few people were out in the pitiless midday sun.
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از مردم زیر آفتاب بی رحم ظهر بودند
[ترجمه ترگمان]کم تر کسی در زیر آفتاب سوزان ظهر بیرون آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The explosion occurred just after midday.
[ترجمه گوگل]این انفجار درست بعد از ظهر رخ داد
[ترجمه ترگمان]انفجار درست بعد از ظهر رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I just have a sandwich at midday/for my midday meal.
[ترجمه گوگل]من فقط در ظهر یک ساندویچ دارم / برای غذای ظهرم
[ترجمه ترگمان]من فقط یک ساندویچ در نیمروز برای غذای نیمروز دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. By midday the rain had stopped.
[ترجمه گوگل]تا ظهر باران قطع شده بود
[ترجمه ترگمان]نزدیک ظهر باران بند آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظهر (اسم)
dorsum, dinner hour, noon, midday, noonday, dinnertime, meridian, noontide

نیم روز (اسم)
south, noon, midday, meridian, noontime, noontide

انگلیسی به انگلیسی

• noon, middle of the day
pertaining to the middle part of the day, at noon
midday is twelve o'clock in the middle of the day.
midday is used to describe things that happen or occur at midday, or in the middle part of the day, from late morning to early afternoon.

پیشنهاد کاربران

ظهر - حوالی ظهر
https://www. ldoceonline. com/dictionary/midday
توضیح: noon به زمان دقیقی اشاره می کند یعنی ساعت 12 ظهر
https://www. ldoceonline. com/dictionary/noon
midday دو معنی می دهد یکی مترادف noon است یعنی دقیقاً ساعت 12 ظهر. مثلاً در جمله:
...
[مشاهده متن کامل]

. They arrived around midday
یکی هم به معنی � حوالی ظهر � یا � وسط روز � است. مثلاً بین ساعت 11 تا 1 یا 10 تا 2 .

Day
دو معنا دارد. یکی زمان 24 ساعت مابین 12 یک شب تا 12 شب بعدی است. معنای دوم زمان مابین طلوع خورشید تا غروب آن است.
Dawn ( 6 am )
سپیده دم زمانی است که نور خورشید قبل از طلوع آن در آسمان پدیدار می شود.
...
[مشاهده متن کامل]


Morning ( 8 am )
صبح به معنای آغاز روز است. از سپیده دم تا نیم روز یا نیمه شب تا ظهر.
Sunrise / Sunup
طلوع خورشید زمانی از صبح است که خورشید شروع به بالا رفتن در آسمان می کند.
Noon/Midday ( 12 pm )
ظهر یا نیم روز به معنای وسط روز است.
Afternoon ( 3 pm )
بعد از ظهر از ساعت 12 ظهر آغاز و تا زمانی که خورشید پایین می رود ادامه دارد. ( از ظهر [12:00] تا عصر [18:00] )
Dusk/Twilight ( 5 pm )
گرگ میش زمانی است که بین روز و شب تاریکی جزئی وجود دارد. درست قبل آن که در عصر هوا کامل تاریک شود.
Evening ( 6 pm )
عصر بخشی از روز مابین بعد از ظهر و شب است. ( از لحظه غروب [18:00] تا نیمه شب [00:00] )
Night ( 9 pm )
شب زمان مابین غروب خورشید تا قبل از طلوع آن است.
Midnight ( 0 am )
نیمه شب به معنای میانه شب است. ( نصف شب [00:00] )

midday
midday ( n ) ( mɪdˈdeɪ ) =12 o'clock in the middle of the day; the period around this time, synonym noon, e. g. a midday meal. the heat of the midday sun.
midday
نیمه روز
نه ظهر 🤔🤔
نصف روز
Hardier
سخت تر
Midday=noon
لنگ ظهر
پ. ن : به عبارتی صبح خودمون😂
ظهر
گرمگاهان
بین ساعت ۱۱ صبح تا ۲ بعد از ظهر
میانه روز
بخشی از روز وسط روز
نیمروز اشاره کرده به هنگام ظهر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس