midair

/ˈmɪˈder//ˈmɪˈder/

میان هوا و زمین، در هوا، در هوا the midair collision of two missiles برخورد دو موشک در هوا the midair refueling of airplanes سوخت گیری هواپیماها در هوا، میان یا طبقه هوا

جمله های نمونه

1. the midair collision of two missiles
برخورد دو موشک در هوا

2. the midair refueling of airplanes
سوخت گیری هواپیماها در هوا

3. Lana turned a somersault in midair.
[ترجمه گوگل]لانا در هوا چرخید
[ترجمه ترگمان]لانا در هوا معلق زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The wing of the plane broke off in midair and the plane crashed.
[ترجمه ابوالفضل بنگر] بال هواپیما در هوا شکسته شد و هواپیما سقوط کرد
|
[ترجمه گوگل]بال هواپیما در هوا شکست و هواپیما سقوط کرد
[ترجمه ترگمان]پرواز هواپیما در وسط هوا قطع شد و هواپیما سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Finish the story. Don't suspend us in midair.
[ترجمه گوگل]داستان را تمام کن ما را در هوا معلق نکنید
[ترجمه ترگمان]داستانو تمومش کن ما رو معلق نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The jet exploded in midair and turned into a fireball.
[ترجمه گوگل]جت در هوا منفجر شد و به یک گلوله آتش تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]جت در هوا منفجر شد و به یک گلوله آتشین تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The planes collided in midair.
[ترجمه گوگل]هواپیماها در هوا با هم برخورد کردند
[ترجمه ترگمان]هواپیماها در هوا به هم برخورد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A dancer poised in midair.
[ترجمه گوگل]رقصنده ای که در هوا آماده شده است
[ترجمه ترگمان]یک رقاص در هوا معلق ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The spoon stopped midair; dripping, his mouth open, Ezra squinted into his soup.
[ترجمه گوگل]قاشق در هوا ایستاد ازرا که چکه می کرد، دهانش باز بود، به سوپش خیره شد
[ترجمه ترگمان]قاشق را در هوا نگه داشت؛ آب دهانش را باز کرد، دهانش باز مانده بود، ازرا چشم هایش را تنگ کرد و به سوپ زل زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hanging in midair Here the washout left the steel rails and wooden ties hanging in midair.
[ترجمه گوگل]آویزان شدن در هوا در اینجا شسته شدن ریل های فولادی و کراوات چوبی در هوا آویزان شد
[ترجمه ترگمان]در هوا در هوا معلق بود washout نرده فولادی را کنار گذاشتند و پیوندهای چوبی در هوا معلق ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You, with your midair dread, blindly bunched into that swinging house you call a home.
[ترجمه گوگل]تو، با ترس هوای خود، کورکورانه در آن خانه نوسانی که آن را خانه می نامی جمع شده ای
[ترجمه ترگمان]تو، با ترس و وحشت، کورکورانه در آن خانه پر تاب و تاب، به خانه ای دیگر زنگ می زنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A few days before the midair save, another orb had been successfully recovered after a gentle landing in the sea.
[ترجمه گوگل]چند روز قبل از نجات میانی، یک گوی دیگر پس از فرود ملایم در دریا با موفقیت بازیابی شد
[ترجمه ترگمان]چند روز قبل از آن که هوا در هوا شناور شود، کره دیگری با موفقیت بعد از فرود ملایمی در دریا پیدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The plane disintegrated in midair.
[ترجمه گوگل]هواپیما در هوا متلاشی شد
[ترجمه ترگمان]هواپیما در هوا پراکنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The clerk paused, ballpoint pen midair, and looked up as though she had not heard right.
[ترجمه گوگل]کارمند مکث کرد، با خودکار در هوا، و طوری نگاه کرد که انگار درست نشنیده بود
[ترجمه ترگمان]فروشنده مکث کرد، قلم خودکار در هوا معلق ماند و طوری به بالا نگاه کرد که انگار درست نشنیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Sublimely at ease in midair Malaysian-born 'action goddess' Michelle Yeoh is just as comfortable with an acting career that routinely hops continents.
[ترجمه گوگل]«الهه اکشن» متولد مالزی، میشل یئو، در هوای بسیار راحت، به همان اندازه با حرفه بازیگری که به طور معمول قاره‌ها را پرتاب می‌کند، راحت است
[ترجمه ترگمان]\"میشل Yeoh\" (Michelle Yeoh)، الهه اکشن متولد مالزی در هوا، به راحتی با حرفه بازیگری که به طور معمول در قاره ها به کار مشغول است، احساس راحتی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• state of being in the air, position in the air that is unattached to the earth or any other solid surface
located in the air at a point unattached to the earth, in the air
if something happens in mid-air, it happens in the air rather than on the ground.

پیشنهاد کاربران

در هوا. در وسط هوا
مثال:
He sent Angels who fired sorts of arrows of love, destroying evil, smashing it in mid - air.
او فرشتگانی فرستاد که نوعی تیر از جنس عشق پرتاب می کردند که بدی را نابود می کرد و آن را در وسط هوا در هم می کوبید.
بین هوا و زمین
میان آسمون و زمین
در وسط هوا

بپرس