microwave

/ˈmaɪkroʊweɪv//ˈmaɪkrəʊweɪv/

معنی: میکرو ویو، کهموج، موج خیلی کوچک الکترومغناطیسی، ریز موج
معانی دیگر: (خوراک پز) مایکروویو، خوراک پز کهموجی، تندپز، با خوراک پز کهموجی پختن، (خوراک را) در مایکروویو پختن، کهموج (میان 300 تا 300000 مگاهرتز)

جمله های نمونه

1. i cook my food in a microwave
من خوراکم را در مایکروویو می پزم.

2. I'll heat it up in the microwave.
[ترجمه گوگل]من آن را در مایکروویو گرم می کنم
[ترجمه ترگمان]ان را در مایکروویو متمرکز می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A microwave oven can be a real lifesaver when you're pressed for time.
[ترجمه گوگل]یک اجاق مایکروویو می تواند یک نجات دهنده واقعی باشد زمانی که شما برای زمان تحت فشار هستید
[ترجمه ترگمان]یک فر microwave می تواند یک ناجی واقعی باشد وقتی که تو را برای زمان تحت فشار قرار داده باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She has a microwave, but uses it mainly for defrosting bread.
[ترجمه گوگل]او مایکروویو دارد، اما عمدتاً از آن برای یخ زدایی نان استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]او یک مایکروویو دارد، اما عمدتا برای نان defrosting استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Put the fish in the microwave and it'll only take 5 minutes.
[ترجمه گوگل]ماهی را در مایکروویو قرار دهید و فقط 5 دقیقه طول می کشد
[ترجمه ترگمان]ماهی رو بذار توی مایکروویو و فقط ۵ دقیقه طول میکشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All our holiday chalets include a microwave and food processor for extra convenience.
[ترجمه گوگل]همه کلبه‌های تعطیلات ما برای راحتی بیشتر دارای مایکروویو و غذاساز هستند
[ترجمه ترگمان]تمام خانه های ییلاقی ما شامل یک پردازنده مایکروویو و غذایی برای راحتی بیشتر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Just stick it in the microwave for a few minutes.
[ترجمه گوگل]کافی است آن را چند دقیقه در مایکروویو قرار دهید
[ترجمه ترگمان]فقط واسه چند دقیقه بزارش تو مایکرو ویو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Microwave ovens should be serviced according to the manufacturer's instructions.
[ترجمه گوگل]اجاق های مایکروفر باید طبق دستورالعمل سازنده سرویس شوند
[ترجمه ترگمان]کوره ها باید مطابق با دستورالعمل کارخانه تولید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The microwave goes ping when the food's ready.
[ترجمه گوگل]وقتی غذا آماده شد، مایکروویو پینگ می‌زند
[ترجمه ترگمان]زمانی که غذا آماده می شود، مایکروویو عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Just heat up the food in the microwave.
[ترجمه گوگل]فقط غذا را در مایکروویو گرم کنید
[ترجمه ترگمان]فقط غذا رو تو مایکروویو آماده کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A microwave is a good investment.
[ترجمه گوگل]مایکروویو یک سرمایه گذاری خوب است
[ترجمه ترگمان]یک میکروویو یک سرمایه گذاری خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Reheat the soup in the microwave.
[ترجمه گوگل]سوپ را دوباره در مایکروویو گرم کنید
[ترجمه ترگمان] سوپ رو توی مایکروویو متمرکز کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Never microwave a whole egg without pricking the yolk with a toothpick to break the outer membrance.
[ترجمه گوگل]هرگز یک تخم مرغ کامل را در مایکروویو نپزید بدون اینکه زرده را با خلال دندان بکوبید تا غشای خارجی آن بشکند
[ترجمه ترگمان]هرگز یک تخم مرغ را بدون آن که محتویات آن را با خلال دندانی سوراخ کند، از microwave بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Shall I microwave something for dinner?
[ترجمه گوگل]برای شام چیزی در مایکروویو بپزم؟
[ترجمه ترگمان]شام چیزی برای شام درست کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A freezer and microwave oven can make light work of cooking.
[ترجمه گوگل]فریزر و اجاق مایکروویو می توانند کار سبکی برای پخت و پز کنند
[ترجمه ترگمان]یک فریزر و فر میکروویو می تواند کار آشپزی را روشن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میکرو ویو (اسم)
microwave

کهموج (اسم)
microwave

موج خیلی کوچک الکترومغناطیسی (اسم)
microwave

ریز موج (صفت)
microwave

تخصصی

[عمران و معماری] خرده موج - کهموج
[کامپیوتر] میکروویو، ریز موج .
[برق و الکترونیک] مایکروویو، ریز موج
[صنایع غذایی] ریز موج، میکرو ویو
[ریاضیات] موج ریز

انگلیسی به انگلیسی

• electromagnetic wave of extremely high frequency; cooking device that uses electromagnetic waves to cook food, type of oven
a microwave or a microwave oven is a cooker which cooks food very quickly by using short-wave radiation rather than by heat.
microwaves are a type of electromagnetic radiation that fall within the wavelength range of 0.3 to 0.001 metres that are used in telecommunications, radar, cooking, and so on.

پیشنهاد کاربران

۱. ریز موج. مایکروویو ۲. ( اجاق ) مایکروویو
مثال:
Microwave oven also was invented during a scientist’s experiment on energy.
اجاق مایکروویو هم در خلال آزمایش یک دانشمند بر روی انرژی اختراع شده بود.
microwave ( فیزیک )
واژه مصوب: ریزموج
تعریف: هر موج الکترومغناطیسی که طولِ موج آن بین 3 میلی متر تا 30 سانتی متر باشد
موج پز
ماکروفر

بپرس