microprocessor

/ˌmaɪkroʊˈproʊsesə//ˌmaɪkrəʊˈprəʊsesə/

معنی: ریز پردازنده
معانی دیگر: (کامپیوتر) ریز پردازنده، ریزپردازگر

جمله های نمونه

1. I've got a typerwriter with a microprocessor.
[ترجمه گوگل]من یک ماشین تحریر با ریزپردازنده دارم
[ترجمه ترگمان]من یه typerwriter با یه ریز ریز ریز دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The device, based on an 8-bit Motorola microprocessor, will reportedly work on any computer.
[ترجمه گوگل]این دستگاه که بر اساس یک ریزپردازنده 8 بیتی موتورولا است، بر روی هر کامپیوتری کار خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]بنا بر گزارش ها این دستگاه براساس یک ریزپردازنده ۸ بیتی Motorola بر روی هر کامپیوتری کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Microprocessor control on this long reach mower keeps the hood floating over undulations.
[ترجمه گوگل]کنترل ریزپردازنده روی این ماشین چمن زنی با دسترسی طولانی، هود را روی موج ها شناور نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]کنترل microprocessor روی این دراز کش دار mower را که بر فراز undulations شناور است نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The first microprocessor as such was produced commercially by Intel in the United States in 197
[ترجمه گوگل]اولین ریزپردازنده به عنوان چنین به صورت تجاری توسط اینتل در ایالات متحده در سال 197 تولید شد
[ترجمه ترگمان]اولین microprocessor که در سال ۱۹۷ توسط اینتل در آمریکا تولید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Originally, the AViiON was built exclusively around a microprocessor from Motorola.
[ترجمه گوگل]در اصل، AViion منحصراً بر روی یک ریزپردازنده از موتورولا ساخته شد
[ترجمه ترگمان]در اصل، AViiON منحصرا در حدود یک ریزپردازنده از موتورولا ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A microprocessor is basically an integrated circuit designed to carry out calculating and coordinating functions.
[ترجمه گوگل]ریزپردازنده اساساً یک مدار مجتمع است که برای انجام عملیات محاسبه و هماهنگی طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]A اساسا یک مدار مجتمع است که برای انجام محاسبات و هماهنگ کردن توابع طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Those familiar with writing software for microprocessor controlled systems will know that a lot of development goes into the process.
[ترجمه گوگل]کسانی که با نرم افزار نوشتن برای سیستم های کنترل شده با ریزپردازنده آشنا هستند، می دانند که پیشرفت های زیادی در این فرآیند انجام می شود
[ترجمه ترگمان]آن هایی که با نرم افزارهای نوشتاری برای سیستم های کنترل microprocessor آشنا هستند، می دانند که توسعه زیادی در این فرآیند وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Microprocessor sales represent one of the largest segments of the chip market.
[ترجمه گوگل]فروش ریزپردازنده ها یکی از بزرگترین بخش های بازار تراشه را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]فروش microprocessor یکی از بزرگ ترین بخش های بازار تراشه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the Altamont Pass in California some 2000 microprocessor controlled windmills have been erected to supply commercial electricity.
[ترجمه گوگل]در گذرگاه آلتامونت در کالیفرنیا حدود 2000 آسیاب بادی کنترل شده با ریزپردازنده برای تامین برق تجاری ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]در گردنه Altamont در کالیفرنیا، در حدود ۲۰۰۰ ریزپردازنده کنترل شده در کالیفرنیا برای تامین برق تجاری ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Shares of Intel Corp., the biggest microprocessor maker, fell 2 5 / 8 to 5
[ترجمه گوگل]سهام شرکت اینتل، بزرگترین سازنده ریزپردازنده، 2 5/8 به 5 سقوط کرد
[ترجمه ترگمان]سهام شرکت اینتل، بزرگ ترین microprocessor، ۲ ۵ \/ ۸ به ۵ رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Finally the operating speeds of the motor and microprocessor must be reconciled.
[ترجمه گوگل]در نهایت سرعت های عملکرد موتور و ریزپردازنده باید با هم تطبیق داده شوند
[ترجمه ترگمان]در نهایت سرعت عملیاتی موتور و microprocessor باید با هم آشتی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The algorithms of microprocessor distance protection emulated and calculated in this paper are used to realize the inverse time characteristic of microprocessor distance protection.
[ترجمه گوگل]الگوریتم های حفاظت از فاصله ریزپردازنده شبیه سازی و محاسبه شده در این مقاله برای تحقق مشخصه زمانی معکوس حفاظت از فاصله ریزپردازنده استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]الگوریتم های حفظ فاصله microprocessor که در این مقاله محاسبه و محاسبه شده اند برای درک ویژگی های زمان معکوس حفاظت از فاصله microprocessor استفاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The general composition of microprocessor: Register group, register management, bus line sequential, working mode and type offer configuration.
[ترجمه گوگل]ترکیب کلی ریزپردازنده: گروه ثبت، مدیریت ثبت، ترتیب خط اتوبوس، حالت کار و پیکربندی پیشنهاد نوع
[ترجمه ترگمان]ترکیب کلی of: گروه ثبت، مدیریت ثبت، خط اتوبوس، حالت کاری و پیکربندی نوع پیشنهادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Our guys in Austin are more interested in open systems, and the fastest screaming performance it can get onto a microprocessor.
[ترجمه گوگل]بچه‌های ما در آستین بیشتر به سیستم‌های باز علاقه‌مند هستند و سریع‌ترین عملکرد فریاد می‌تواند روی یک ریزپردازنده باشد
[ترجمه ترگمان]افراد ما در آستین بیشتر به سیستم های باز علاقمند هستند و سریع ترین عملکرد جیغ می تواند بر روی یک ریزپردازنده انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریز پردازنده (اسم)
microprocessor

تخصصی

[کامپیوتر] ریز پردازنده . - ریزپردازنده، میکروپروسسور - مدار مجتمعی که تمامی CPU یک کامپیوتر را بر روی یک تراشه دارد، به طوری که فقط باید حافظه و دستگاههای ورودی - خروجی به آن اضافه شود. اولین ریزپردازنده ی معروف، با نام Intel 8080 در سال 1973 به بازار آمد و حدود 400 دلار قیمت داشت که امروزه قیمت آن یک دلار است . ریزپردازنده ها، معمولاً با عناوین 8 بیتی، 16 بیتی و مانند آن شناخته می شوند. این عدد هم میتواند به تعداد بیت های یک ثبات داخلی و هم به تعداد بیت های گذرگاه داده اشاره کند ( نگاه کنید به bus)، و معمولاً ( همیشه ) این دو عدد یکسان اند . هر چه نسبتها و گرذگاه ها بزرگتر باشند، ریزپردازنده سریعتر کار می کند . سرعت بسیار نیز بسیار مهم است . ساعت عبارت است از یک نوسان کننده ( اسیلاتور ) که موجب رفتن ریزپردازنده . از یک مرحله به مرحله بعدی هنگام اجرای دستورالعمل ها می شود . ( هر دستورالعمل ماشین، در طی چندین چرخه ی ساعت اجرا می شود ) . سرعت ساعت بر اساس مگاهرتز ( MHz ) اندازه گیری می شود و یک مگاهرتز، برابر با یک میلیون چرخه در هر ثانیه است . هر چه سرعت ساعت زیاد باشد، همان دستوراعمل ها در زمان کمتری اجرا می شوند، به همین دلیل نباید سرعت ساعت ریزپردازنده های گوناگون را با هم مقایسه کرد. حتی ممکن است دو پردازنده با مجموعه ای از دستورالعمل ها و سرعت ساعت یکسان، محاسبه ها ر با نرخهای مختلفی انجام دهند، زیرا معماری داخلی آنها متفاوت است . مثلاً ریزپردازنده ی 8MHz 80286 سریعتر از ریزپردازند ی 8086 8-MHz است.
[برق و الکترونیک] ریز پردازنده 1. واحد پردازش مرکزی ( cpu ) ساخته شده بر روی تراشه مدار مجتمع بزرگح شامل عناصر پایه ی محاسبه، منطق و کنترل کامپیوتر که برای پردازش داده ها ضروری هستند . 2. آی سی که دستورالعملهای کد شده را می پذیرد . دستورالعملهای دریافتی را اجرا می کند . و سیگنالهایی ارائه میدهد که نشان دهنده وضعیت داخلی آن هستند . این دستور العملها می توانند به طور داخلی وارد یا ذخیره شوند MPU باید با تراشه های جانبی دیگری مانند قطعات منطقی ورودی / خروجی ( I/O ) و حافظه نیمرسانا تجهیز شود تا بتواند نیازمندیهای کامپیوتر را بر آورده کند MPU هابه قطعات 4 بیتی، 8 بیتی، 16 بیتی، و 32 بیتی دسته بندی می شوند . که امروزه ناخدهای 16 بیتی و 32 بینتی با فرایند CMOS ساخته می شوند . - ریز پردازنده
[ریاضیات] خردآما، داده پرداز، ظریف، ریزپردازنده، میکرو پروسسور
[پلیمر] ریز پردازنده

انگلیسی به انگلیسی

• integrated circuit that performs the central processing and internal functions of a computer (computers)
a microprocessor is a microchip which can be programmed to do a large number of tasks or calculations.

پیشنهاد کاربران

📋 دوستان در زبان انگلیسی یک prefix داریم به اسم micro
📌 این پیشوند، معادل "small" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این پیشوند را در خود داشته باشند، به "small" مربوط هستند.
📂 مثال:
🔘 microbe: A small organism, often too tiny to see with the naked eye
...
[مشاهده متن کامل]

🔘 microsecond: A very small unit of time, one millionth of a second
🔘 microphone: A device that captures small sounds
🔘 microprocessor: A small computer processor that controls functions
🔘 microchip: A small, integrated circuit used in electronics
🔘 microscope: A tool used to view very small objects
🔘 microgravity: The condition of very small gravitational forces
🔘 microeconomics: The study of small - scale economic factors, like individual markets
🔘 microcontroller: A small computer on a single chip that controls devices
🔘 microclimate: A small, localized climate within a larger area
🔘 microbial: Relating to small organisms like bacteria
🔘 microstructure: The small - scale structure of materials
🔘 microbiology: The study of small organisms, particularly microbes
🔘 microfilm: A small, film - based medium for storing documents
🔘 microcosm: A small system that reflects a larger system
🔘 microbead: A small bead, often used in cosmetics or other products
🔘 microgravity: A very small gravitational force, often experienced in space
🔘 microplastic: Tiny plastic particles, often harmful to the environment
🔘 microfiber: A small, synthetic fiber used in cleaning and textiles
🔘 microenterprise: A small business, often operated by a few individuals
🔘 microaggression: A small, subtle action or comment that can offend
🔘 microgeneration: The production of small amounts of energy
🔘 microtransaction: A small, digital payment, often in video games
🔘 microcrack: A very small crack in a material
🔘 microtubule: A small structure within cells involved in transport and structure
🔘 microcurrent: A very small electric current, often used in therapy
🔘 micrometer: A device used to measure small objects with high precision
🔘 microarray: A small, ordered arrangement of data or biological samples
🔘 microalgae: Small, photosynthetic organisms found in water
🔘 microcirculation: The circulation of blood through the smallest blood vessels
🔘 microblog: A platform for posting short, small - scale updates
🔘 microdose: A small, controlled dose of a substance
🔘 microbrew: A small - scale brewery that produces limited amounts of beer
🔘 microfinance: Small loans provided to individuals for entrepreneurship
🔘 microtargeting: The practice of targeting a small, specific group for marketing
🔘 microblogging: The act of posting brief updates on social media
🔘 microelectronics: The branch of electronics dealing with very small components
🔘 microtrend: A small - scale trend that emerges within a specific group
🔘 microlevel: Pertaining to the small, detailed aspects of a subject or system
🔘 microchip: A small, integrated circuit used in electronics for various functions

microprocessor ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: ریزپرداز
تعریف: پردازنده‏ای کوچک که به صورت تراشه طراحی و ساخته شده باشد

بپرس